دو روزه حبس قفس سهل باشد ای بلبل
از آن بترس که دیگر ببوستان نرسی
ياد تو حس قشنگي ست كه در دل دارم
چه تو باشي چه نباشي نگهش مي دارم
دو روزه حبس قفس سهل باشد ای بلبل
از آن بترس که دیگر ببوستان نرسی
من تاب بار درد دوری را ندارمياد تو حس قشنگي ست كه در دل دارم
چه تو باشي چه نباشي نگهش مي دارم
من تاب بار درد دوری را ندارم
از شانه ام این بار را بردار ، بنشین
به ذوق ناله من اسمان مستانه میرقصدنمي دانم چرا بيمارم امشب
سكوتي خفته در گفتارم امشب
به ذوق ناله من اسمان مستانه میرقصد
جهان ماتم سرا گردد اگر من از نوا افتم
لیلی و مجنون اگر میبود در دوران تومي سپارم دل به دريا بي خيال
مي شمارم لحظه ها را بي خيال
لیلی و مجنون اگر میبود در دوران تو
این یکی حیران من میگشت و آن حیران تو
دم نتوان زد به مجلسی که در آن جاوعده وصـــــل به فردا دهـــــي و ميــداني* هر كه امــــروز تو را ديد به فـــــردا نرسد
…..............…,•’``’•,•’``’• ,Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒi
...........…...…’•,,عشق` ,•’Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒi
..............……....`’• ,,•’`Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒi
دم نتوان زد به مجلسی که در آن جا
مهر خموشی زدند بر لب قایل
من نه کنون پا نهاده*ام به خرابات
بر سر این کوچه بوده*ام از اوایل
نیل مراد بر حسب فکر و همت استلب گشـــــائي به تبــــــسـّم چو كشم آه ، بلي
ز نســـــيم ســــحري باز كند غُنـــچه دهن
نیل مراد بر حسب فکر و همت است
از شاه نذر خیر و زتوفیق یاوری
دل فتح و دست فتح و نظرفتح وکارفتحدوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
و در آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
دل فتح و دست فتح و نظرفتح وکارفتح
گلجوش هر نفس زدنت صدهزار فتح
دستت به بازوی نسب مرتضی قوی
تیغ تو را همین حسب ذوالفقار فتح
تا کجا بوس کف پایت شود ارزانی*امحاصل کارگه کون و مکان این همه نیست//باده پیش آر که اسباب جهان این همه نیست
من مست می عشقم هشیار نخواهم شد//وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شدتا کجا بوس کف پایت شود ارزانی*ام
همچو موج آواره می*گردد خط پیشانی*ام
بال و پر گم کرده*ام در آشیان بیخودی
چون دماغ عندلیب از بوی گل توفانی*ام
من مست می عشقم هشیار نخواهم شد//وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد
امروز چنان مستم از بادهٔ دوشینه // تا روز قیامت هم هشیار نخواهم شد
دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
وندراین کار دل خویش به دریا فکنم
از دل تنگ گنهکار برآرم آهی
کاتش اندر گنه آدم و حوا فکنم
مکن با عشقبازان سرکشی بر خویش رحمی کن
که یوسف رفت در زندان از این دامن کشیدنها
من آن رنگین نوا مرغم که در هر گلشنی باشمالا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه // که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم
من آن رنگین نوا مرغم که در هر گلشنی باشم
ز دست یکدگر گلها ربایند آشیانم را
ای نظاره شگفت ای نگاه ناگهان
ای هماره در نظر ای هنوز بی نظیر
آیه آیه ات صریح سوره سوره ات فصیح
مثل خطی از هبوط مثل سطری از کویر
رسوا منم وگرنه تو صدبار در دلم
رفتی و آمدی و کسی را خبر نشد
دستی که گاه خنده بر آن خال میبریدست عشق از دامن دل دور باد!
میتوان آیا به دل دستور داد؟
میتوان آیا به دریا حكم كرد
كه دلت را یادی از ساحل مباد؟
موج را آیا توان فرمود: ایست!
باد را فرمود: باید ایستاد؟
آنكه دستور زبان عشق را
بیگزاره در نهاد ما نهاد
خوب میدانست تیغ تیز را
در كف مستی نمیبایست داد
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |