مشاعرۀ سنّتی

[mani24]

ترسم كه اشك در غم ما پرده در شود
وين راز سربه مهر به عالم سمرشود
گويند سنگ لعل شود در مقام صبر
آري شود و ليك به خون جگر شود

دل را چو با خیال تو پیوند حاصل است

هر جا حدیث تست ز ما هم حکایتی است

این شاهباز را سخنش با جلاجل است

من چون درای ناله کنانم ولی چه سود

 

[F A R Z A N E]

دل را چو با خیال تو پیوند حاصل است

هر جا حدیث تست ز ما هم حکایتی است

این شاهباز را سخنش با جلاجل است

من چون درای ناله کنانم ولی چه سود

در عاشقی گزیر نباشد ز ساز و سوز
استاده ام چو شمع مترسان ز آتشم

 

[ni_rosa_ce]

در عاشقی گزیر نباشد ز ساز و سوز
استاده ام چو شمع مترسان ز آتشم

می دانستم که عهد و پیمان مرا
درهم شکنی، ولی باین زودی نه

امیر خسرو دهلوی

 

[F A R Z A N E]

می دانستم که عهد و پیمان مرا
درهم شکنی، ولی باین زودی نه

امیر خسرو دهلوی

هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد
سعادت همدم او گشت و دولت همنشین دارد

حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است
کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد

 

[ni_rosa_ce]

هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد
سعادت همدم او گشت و دولت همنشین دارد

حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است
کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد

در اوج لطافت بود و پاکی دامن
مهتاب منست آن گل پروانه ندیده!

مهدی سهیلی

 

[baran92]

در اوج لطافت بود و پاکی دامن
مهتاب منست آن گل پروانه ندیده!

مهدی سهیلی

همتم بدرقه ي راه كن اي طاير قدس
كه دراز است ره مقصد و من نوسفرم

 

[ni_rosa_ce]

همتم بدرقه ي راه كن اي طاير قدس
كه دراز است ره مقصد و من نوسفرم

من کجا و دست گل چیدن کجا ای باغبان!
ناله ی بلبل مرا اینجا به زور آورده است

فیاض لاهیجی

 

[mani24]

من کجا و دست گل چیدن کجا ای باغبان!
ناله ی بلبل مرا اینجا به زور آورده است

فیاض لاهیجی

تو را من دوست می*دارم چو بلبل مر گلستان را

مرا دشمن چرا داری چو کودک مر دبستان را


چو کردم یک نظر در تو دلم شد مهربان بر تو

مسخر گشت بی*لشکر ولایت چون تو سلطان را

سیف قراغانی

 

[self.f_t_m990]

تو را من دوست می*دارم چو بلبل مر گلستان را

مرا دشمن چرا داری چو کودک مر دبستان را


چو کردم یک نظر در تو دلم شد مهربان بر تو

مسخر گشت بی*لشکر ولایت چون تو سلطان را

سیف قراغانی

آهسته که اشکی به وداعت بفشانیم // ای عمر که سیلت ببرد چیست شتابت

 

[mani24]

آهسته که اشکی به وداعت بفشانیم // ای عمر که سیلت ببرد چیست شتابت

تا در مقام خدمت پیش تو خاک بوسد

روزی دو ره نهاده خورشید بر زمین لب


از بهر آب خوردن باری دهان برو نه

تا لعل تر بریزد از کوزهٔ گلین لب

 

[self.f_t_m990]

تا در مقام خدمت پیش تو خاک بوسد

روزی دو ره نهاده خورشید بر زمین لب


از بهر آب خوردن باری دهان برو نه

تا لعل تر بریزد از کوزهٔ گلین لب

به بوي نافه اي كاخر صبا زان طره بگشايد // ز تاب جعد مشكينش چه خون افتاد در دل ها

 

[mani24]

به بوي نافه اي كاخر صبا زان طره بگشايد // ز تاب جعد مشكينش چه خون افتاد در دل ها

ای مه و خور به روی تو محتاج

بر سر چرخ، خاک پای تو تاج


چه کنم وصف تو که مستغنی ست

مه ز گلگونه گل ز اسپیداج

 

[یاووش]

ای مه و خور به روی تو محتاج

بر سر چرخ، خاک پای تو تاج


چه کنم وصف تو که مستغنی ست

مه ز گلگونه گل ز اسپیداج

جان بی جمال جانان میل جهان ندارد / هر کس که این ندارد حقا که آن ندارد

 

[nasim_shsh]

جان بی جمال جانان میل جهان ندارد / هر کس که این ندارد حقا که آن ندارد

دیده بدبین بپوشان ای کریم عیب پوش
زین دلیری ها که من در کنج خلوت می کنم

 

[*محیا*]

دیده بدبین بپوشان ای کریم عیب پوشزین دلیری ها که من در کنج خلوت می کنم

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت

 

[MOΣIN]

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت

تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند...عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست

 

[nasim_shsh]

تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند...عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست

تلقین و درس اهل نظر یک اشارت است
گفتم کنایتی و مکرر نمی کنم

 

[anise b]

تلقین و درس اهل نظر یک اشارت است
گفتم کنایتی و مکرر نمی کنم

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]مکن زغصه شکایت که در طریق طلب

به راحتی نرسید آن که زحمتی نکشید[/FONT]

 

[MOΣIN]

مکن زغصه شکایت که در طریق طلب

به راحتی نرسید آن که زحمتی نکشید

در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست...در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست

 

[anise b]

در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست...در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست

تو را ان به که روی خود ز مشتاقان بپوشانی
که شادی جهان گیری غم لشکر نمی ارزد

 

[عطار]

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

 

[دختر شرقی]

دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلست
هر که ما را این نصیحت می‌کند بی‌حاصلست

 

[عطار]

تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد
هر که خاک در میخانه به رخساره نرفت

 

[دختر شرقی]

ترا مي خواهم و دانم كه هرگز
به كام دل در آغوشت نگيرم
توئي آن آسمان صاف و روشن
من اين كنج قفس، مرغي اسيرم

فروغم

 

[z_elect]

ترا مي خواهم و دانم كه هرگز
به كام دل در آغوشت نگيرم
توئي آن آسمان صاف و روشن
من اين كنج قفس، مرغي اسيرم

فروغم

من از آن گذشتم ای یار که بشنوم نصیحت

برو ای فقیه و با ما مفروش پارسایی

 

[عطار]

یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را

حافظمون

 

[یاربانو]

ای که گفتی جان بده تا باشدت آرام جان

جان به غمهایش سپردم نیست آرامم هنوز

 

[دختر شرقی]

به به بانو !

زن بدبخت دل افسرده
ببر از ياد دمي او را
اين خطا بود كه ره دادي
به دل آن عاشق بد خو را

فروغم

 

[z_elect]

به به بانو !

زن بدبخت دل افسرده
ببر از ياد دمي او را
اين خطا بود كه ره دادي
به دل آن عاشق بد خو را

فروغم

اینکه دل بستم به مهر عارضش بد بود بد

جان که دادم در هوای او غلط کردم ، غلط

 

[یاربانو]

سلام از منه نازنین . شب بخیر


طاعت ار دست نیاید گنهی باید کرد

در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد