مشاعرۀ سنّتی

[*zahedan]

یک دم به نوای دل من گوش فرادار
کاین ناله ی جانسوز ز هر ساز نیاید

در جواب هر سوالي حاجت گفتارنيست

چشم گويا عذر مي‌خواهد لب خاموش را

​

​

 

[infrequent]

در جواب هر سوالي حاجت گفتارنيست

چشم گويا عذر مي‌خواهد لب خاموش را

​

​

آتش دوست اگر در دل ما خانه نداشت
عمر بی حاصل ما این همه افسانه نداشت

 

[bita-77]

آتش دوست اگر در دل ما خانه نداشت
عمر بی حاصل ما این همه افسانه نداشت

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]تنا بکش همه رنج و مجوی آسانی[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] که کار گیتی بی‌رنج می‌نگیرد ساز[/FONT]

 

[it_solver]

زکار هر که یک مشکل گشایی
به خود صد مشکل آسان کرده باشی

 

[bita-77]

زکار هر که یک مشکل گشایی
به خود صد مشکل آسان کرده باشی

یک شب ستاره ای دور او را به چشمکی خواند
این ماجرای ساده آغاز داستان بود

 

[m.r119]

یک شب ستاره ای دور او را به چشمکی خواند
این ماجرای ساده آغاز داستان بود

دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم

 

[bita-77]

دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم

می خواست پر گشاید تا اوج، تا ستاره
امّا برای پرواز این بار ها گران بود

 

[*zahedan]

درخت شعر من خشک است و در باغم نمي آيي
​

بيا شايد بيفتد رعشه بر اندام تنهايي

​

​

 

[t@hi]

یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد
دوستی کی اخر امد دوسداران را چه شد

 

[infrequent]

یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد
دوستی کی اخر امد دوسداران را چه شد

در اين سراي بي کسي کسي به در نمي زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمي زند

 

[t@hi]

در اين سراي بي کسي کسي به در نمي زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمي زند[/QUOTE
دی بر سر مرده ای دو صد شیون بود
امروز یکی نیست که بر صد گرید
........

 

[some1]

در اين سراي بي کسي کسي به در نمي زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمي زند[/QUOTE
دی بر سر مرده ای دو صد شیون بود
امروز یکی نیست که بر صد گرید
........

[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]دو نصیحت کنـمت بشنو وصد گنج ببر از در عـیـــش درآ و به ره عــیــب مــپـــوی
حافظ
[/FONT]

 

[infrequent]

دو نصیحت کنـمت بشنو وصد گنج ببر از در عـیـــش درآ و به ره عــیــب مــپـــوی
حافظ

یاد باد آنکه در کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود

 

[*zahedan]

یاد باد آنکه در کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود

دلا دیشب چه می کردی تو در کوی حبیب من
الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من

 

[some1]

یاد باد آنکه در کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر کای نور چشم من بجز از کشته ندروی
حافظ
[/FONT]

 

[t@hi]

یاد باد آنکه در کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود

دراین درگه که گه گه کو که وکه کو شود ناگه
مشو غره به امروزت که از فردا نهی اگه

 

[bita-77]

دراین درگه که گه گه کو که وکه کو شود ناگه
مشو غره به امروزت که از فردا نهی اگه

[FONT=times new roman,times,serif]همی ز عادت و کردارِ زشت کم کردن هَماره بر صفت و خوی نیک افزودن[/FONT]

 

[some1]

دراین درگه که گه گه کو که وکه کو شود ناگه
مشو غره به امروزت که از فردا نهی اگه

[FONT=arial, helvetica, sans-serif] هم گلستان خیالم زتو پرنقش ونگار [/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif] هم مشام دلم اززلف سمن سای توخوش
حافظ
[/FONT]
​

 

[bita-77]

هم گلستان خیالم زتو پرنقش ونگار

هم مشام دلم اززلف سمن سای توخوش
حافظ

​

[FONT=times new roman,times,serif]شنیده اید که آسایش بزرگان چیست: برای خاطرِ بیچارگان نیاسودن[/FONT]

 

[some1]

شنیده اید که آسایش بزرگان چیست: برای خاطرِ بیچارگان نیاسودن

نیاز من چه وزن آرد بدین ساز		که خورشید غنی شد کیسه پرداز
به یاد رفتگان و دوستداران		موافق گرد با ابر بهاران

حافظ

 

[*zahedan]

نشان عهد و وفا نيست در تبسم گل

بنال بلبل بيدل که جاي فريادست

 

[some1]

نشان عهد و وفا نيست در تبسم گل

بنال بلبل بيدل که جاي فريادست

تو گوهر بین و از خر مهره بگذر		ز طرزی کن نگردد شهره بگذر
چو من ماهی کلک آرم به تحریر		تو از نون والقلم می‌پرس تفسیر

 

[*zahedan]

تو گوهر بین و از خر مهره بگذر		ز طرزی کن نگردد شهره بگذر
چو من ماهی کلک آرم به تحریر		تو از نون والقلم می‌پرس تفسیر

راه و رسم عاشقي را شاعران دانند و بس
آنچه را بر دل نشيند بر زبان رانند و بس

 

[some1]

راه و رسم عاشقي را شاعران دانند و بس
آنچه را بر دل نشيند بر زبان رانند و بس

سر فتنه دارد دگر روزگار		من و مستی و فتنه‌ی چشم یار
یکی تیغ داند زدن روز کار		یکی را قلمزن کند روزگار

حافظ

 

[*zahedan]

سر فتنه دارد دگر روزگار		من و مستی و فتنه‌ی چشم یار
یکی تیغ داند زدن روز کار		یکی را قلمزن کند روزگار

حافظ

روزي تو خواهي آمد از كوچه هاي باران
تا ازدلـــــــم بشويي غمهاي روزگـــــاران
​

 

[some1]

روزي تو خواهي آمد از كوچه هاي باران
تا ازدلـــــــم بشويي غمهاي روزگـــــاران
​

نکرد آن همدم دیرین مدارا

مسلمانان مسلمانان خدا را

 

[*zahedan]

نکرد آن همدم دیرین مدارا

مسلمانان مسلمانان خدا را

اگر خواهي غم دل با تو گويم جايي نمي يابم
​

اگر پيدا شود جايي تو را تنها نمي يابم
​

اگر يابم تو را تنها و جايي هم شود پيدا​

ز شادي دست و پا گم ميکنم خود را نمي يابم

​

 

[some1]

اگر خواهي غم دل با تو گويم جايي نمي يابم


اگر پيدا شود جايي تو را تنها نمي يابم


اگر يابم تو را تنها و جايي هم شود پيدا​

ز شادي دست و پا گم ميکنم خود را نمي يابم

​

مرا با عدو عاقبت فرصت است		که از آسمان مژده‌ی نصرت است
مغنی نوای طرب ساز کن		به قول وغزل قصه آغاز کن

 

[bita-77]

مرا با عدو عاقبت فرصت است		که از آسمان مژده‌ی نصرت است
مغنی نوای طرب ساز کن		به قول وغزل قصه آغاز کن

[FONT=times new roman,times,serif]نخست درسِ هنر را بکودکی خواندن کدام درس هنر،عیبِ خَلق ننمودن[/FONT]

 

[panjkhah]

مرا با عدو عاقبت فرصت است		که از آسمان مژده‌ی نصرت است
مغنی نوای طرب ساز کن		به قول وغزل قصه آغاز کن

نگاه کن که غم درون سینه ام چگونه قطره قطره آب میشود؟!
چگونه سایه ی سیاه سرکشم اسیردست آفتاب میشود؟!
(فروغ)