مشاعرۀ سنّتی

[anise b]

یوسف گمگشته باز اید به کنعان غم مخور....کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

روزه یکسو شد و عید آمد و دلها برخاست
می زخمخانه بجوش و می باید خواست

 

[MOΣIN]

روزه یکسو شد و عید آمد و دلها برخاست
می زخمخانه بجوش و می باید خواست

تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهم راند...عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست

 

[anise b]

تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهم راند...عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست

تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دونیم افتادست

 

[MOΣIN]

تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دونیم افتادست

تنش درست و دلش شاد باد و خاطر خوش...که دست دادش و ياري ناتواني داد

 

[anise b]

تنش درست و دلش شاد باد و خاطر خوش...که دست دادش و ياري ناتواني داد

دارم امید عاطفتی از جانب دوست
کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست

 

[MOΣIN]

دارم امید عاطفتی از جانب دوست
کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست

تو کز سراي طبيعت نمي روي بيرون..............کجا به کوي طريقت گذر تواني کرد

 

[*نيروانا*]

تو کز سراي طبيعت نمي روي بيرون..............کجا به کوي طريقت گذر تواني کرد

دلتنگم وبا هيچكسم ميل سخن نيست
كس در همه آفاق به دلتنگي من نيست

 

[anise b]

تو کز سراي طبيعت نمي روي بيرون..............کجا به کوي طريقت گذر تواني کرد

دوش آگهی زیار سفر کرده دادباد
من نیز دل بباد دهم هر چه باداباد

 

[MOΣIN]

دوش آگهی زیار سفر کرده دادباد
من نیز دل بباد دهم هر چه باداباد

دور گردون گر دو روزی برمراد ما نرفت....دایما یکسان نباشدحال دوران غم مخور

 

[*توت فرنگی*]

دور گردون گر دو روزی برمراد ما نرفت....دایما یکسان نباشدحال دوران غم مخور

سلام!
رو در طَرف چمن، بین بنشسته چو من
دلخون بس زِ غمِ یاری غنچه دهن

 

[MOΣIN]

سلام!
رو در طَرف چمن، بین بنشسته چو من
دلخون بس زِ غمِ یاری غنچه دهن

نرگس ساقي بخواند آيت افسونگري......................حلقه اوراد ما مجلس افسانه شد

 

[*توت فرنگی*]

نرگس ساقي بخواند آيت افسونگري......................حلقه اوراد ما مجلس افسانه شد

در دل آتش غم رُخت تا که خانه کرد
دیده سیل خون به دامنم بس روانه کرد....

 

[MOΣIN]

در دل آتش غم رُخت تا که خانه کرد
دیده سیل خون به دامنم بس روانه کرد....

در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست...در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست

 

[*توت فرنگی*]

در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست...در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست

چیه خو؟!
تا مرا عشق تو را تعلیم سخن گفتن داد....خلق را ورد زبان مدحت وتحسین من است

 

[خیال شیشه ای]

چیه خو؟!
تا مرا عشق تو را تعلیم سخن گفتن داد....خلق را ورد زبان مدحت وتحسین من است

سییلوم دوست جونیا


تا به صورت انسان در آید

و گونه هایت
با دو شیار مورب
که غرور تو را هدایت می کنند و سرنوشت مرا
که شب را تحمل کرده ام
بی آن که به انتظار صبح مسلح بوده باشم...

 

[Dokhtar khanoom]

مرا تا نقره باشد می فشانم.......تو را تا بوسه باشد می ستانم

 

[RZGH]

مرا تا نقره باشد می فشانم.......تو را تا بوسه باشد می ستانم

مرادرمنزل جانان چه امن عیش چون هردم
جرس فریادمی داردکه بربندیدمحملها

 

[eghlimaa]

مرادرمنزل جانان چه امن عیش چون هردم
جرس فریادمی داردکه بربندیدمحملها

آه اگر در زندگی یک جو قناعت داشتیم
یا به وقت مهربانیها صداقت داشتیم

 

[RZGH]

آه اگر در زندگی یک جو قناعت داشتیم
یا به وقت مهربانیها صداقت داشتیم

مارازخیال توچه پروای شراب است
خم کوسرخودگیرکه خمخانه خراب است

 

[eghlimaa]

مارازخیال توچه پروای شراب است
خم کوسرخودگیرکه خمخانه خراب است

تبی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد
بهار عارضش خطی به خون ارغوان دارد

 

[RZGH]

تبی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد
بهار عارضش خطی به خون ارغوان دارد

دستاتوتودستای کی ببینم وباورکنم
بزاربرم یه جای دور دادازجدایی سرکنم

 

[eghlimaa]

دستاتوتودستای کی ببینم وباورکنم
بزاربرم یه جای دور دادازجدایی سرکنم

من آن مرغم که هر شام و سحرگاه
ز بام عرش می آید صفیرم

 

[RZGH]

من آن مرغم که هر شام و سحرگاه
ز بام عرش می آید صفیرم

من اگرنیکم اگربد توبروخودباش
هرکسی ان درودعاقبت کارکه کشت

 

[eghlimaa]

من اگرنیکم اگربد توبروخودباش
هرکسی ان درودعاقبت کارکه کشت

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده ی گزند مباد

 

[mostafa ghodrat]

تبی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد
بهار عارضش خطی به خون ارغوان دارد

دیر گاهیست که تنها شده ام قصه ی غربت صحرا شده ام
وسعت درد فقط سهم من است باز هم قسمت غم ها شده ام
دگر ایینه ز من بی خبر است که اسیر شب یلدا شده ام
من ک بی تاب شقایق بودم همدم سردی یخ ها شده ام
بیایید چشمان مرا خاک کنید تا نبینم که چه تنها شده ام

 

[eghlimaa]

دیر گاهیست که تنها شده ام قصه ی غربت صحرا شده ام
وسعت درد فقط سهم من است باز هم قسمت غم ها شده ام
دگر ایینه ز من بی خبر است که اسیر شب یلدا شده ام
من ک بی تاب شقایق بودم همدم سردی یخ ها شده ام
بیایید چشمان مرا خاک کنید تا نبینم که چه تنها شده ام

من هر چه دیده ام ز دل و دیده دیده ام
گاهی ز دل بود گله گاهی ز دیده ام

 

[anise b]

من هر چه دیده ام ز دل و دیده دیده ام
گاهی ز دل بود گله گاهی ز دیده ام

ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم
از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

 

[eghlimaa]

ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم
از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

من بی مایه که باشم که خریدار تو باشم
حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم

 

[anise b]

من بی مایه که باشم که خریدار تو باشم
حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم

ما درس سحر در ره میخانه نهادیم
محصول دعا در ره جانانه نهادیم

 

[eghlimaa]

ما درس سحر در ره میخانه نهادیم
محصول دعا در ره جانانه نهادیم

مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
فضایی آسمانیست و دگرگون هم نخواهد شد