مشاعرۀ سنّتی

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می دونی دنیا وفا نداره یا اگر داره بقا نداره
آدمی با دل پر امیدش رو به درگاه خدا میاره
زندگی یا که سیاه یا که سپیده واسه تو
توی نا امیدیا گاهی امیده واسه تو
اشک گرم و آه سرد همیشه همراه تو هست
زندگی بی دغدغه خیلی بعیده واسه تو
آدمی به خوب و بد همیشه عادت می کنه
هر کسی یه جور خداوندو عبادت می کنه
یکی بخشش می کنه جونشو با عزت نفس
دیگری بهر یه لقمه نون شکایت میکنه
آدمی به خوب و بد همیشه عادت می کنه
هر کسی یه جور خداوندو عبادت می کنه
یکی بخشش می کنه جونشو با عزت نفس
دیگری بهر یه لقمه نون شکایت میکنه
آدما رنگ و وارنگی زندگی شهر فرنگی
یکی با خودش گلاویز متل برگ و باد پائیز
تنها از آدمی یک خاطره بر جا می مونه
از گذشته عمر ما فقط یه رویا می مونه
می دونی دنیا وفا نداره یا اگر داره بقا نداره
آدمی با دل پر امیدش رو به درگاه خدا میاره
زندگی یا که سیاه یا که سپیده واسه تو
توی نا امیدیا گاهی امیده واسه تو
اشک گرم و آه سرد همیشه همراه تو هست
زندگی بی دغدغه خیلی بعیده واسه تو
و حالا مثل یک رویای برفی

تو رفتی رد پایت در دلم ماند
 

raha.68m

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستت دارم را با من بسیار بگو...
دوستم داری را, از من بسیار بپرس...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوستت دارم را با من بسیار بگو...
دوستم داری را, از من بسیار بپرس...

سکوت نکردم که فراموشت کنم

نمی خواهم از یادم بروی....

اشک نمی ریزم

تا.......

لحظه های نبودنت را ابری کنم

تنها...تنها...

لحظه های با تو بودن را مرور می کنم


و...به تو می اندیشم در ابدیت لحظه ها


نمی دانی چه غمگینم


در این تاریکی شبها


چه بی تابانه دلگیرم


نمی دانی که گاهی عاشقانه


در تب رویای تو آرام می گیرم
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
سکوت نکردم که فراموشت کنم

نمی خواهم از یادم بروی....

اشک نمی ریزم

تا.......

لحظه های نبودنت را ابری کنم

تنها...تنها...

لحظه های با تو بودن را مرور می کنم


و...به تو می اندیشم در ابدیت لحظه ها


نمی دانی چه غمگینم


در این تاریکی شبها


چه بی تابانه دلگیرم


نمی دانی که گاهی عاشقانه


در تب رویای تو آرام می گیرم
شهره شهر مشو تا ننهم سر کوه
شور شیرین منما تا نکنی فرهادم
 

khourshid

عضو جدید
ما نمی پوشیم عیب خویش،اما دیگران
عیب ها دارند و از ما جمله را پوشیده اند
پروین اعتصامی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ما نمی پوشیم عیب خویش،اما دیگران
عیب ها دارند و از ما جمله را پوشیده اند
پروین اعتصامی

دفتری بود که گاهی من و تو

می نوشتیم در آن

از غم و شادی و رویاهامان

از گلایه هایی که ز دنیا داشتیم

من نوشتم از تو:

که اگر با تو قرارم باشد

تا ابد خواب به چشم من بی خواب نخواهد آمد

که اگر دل به دلم بسپاری

و اگر همسفر من گردی

من تو را خواهم برد تا فراسوی خیال

تا بدانجا که تو باشی و من و عشق و خدا!!!

تو نوشتی از من:

من که تنها بودم با تو شاعر گشتم

با تو گریه کردم

با تو خندیدم و رفتم تا عشق

نازنیم ای یار

من نوشتم هر بار

با تو خوشبخترین انسانم…
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
دفتری بود که گاهی من و تو

می نوشتیم در آن

از غم و شادی و رویاهامان

از گلایه هایی که ز دنیا داشتیم

من نوشتم از تو:

که اگر با تو قرارم باشد

تا ابد خواب به چشم من بی خواب نخواهد آمد

که اگر دل به دلم بسپاری

و اگر همسفر من گردی

من تو را خواهم برد تا فراسوی خیال

تا بدانجا که تو باشی و من و عشق و خدا!!!

تو نوشتی از من:

من که تنها بودم با تو شاعر گشتم

با تو گریه کردم

با تو خندیدم و رفتم تا عشق

نازنیم ای یار

من نوشتم هر بار

با تو خوشبخترین انسانم…
می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر
سر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است
بردار پرده ز رخ که مشتاق لقاییم

می خواهم فریاد بزنم



تنهاییت برای من...



غصه هایت برای من...



همه بغضها و اشکهایت برای من...



تو فقط بخند


آنقدر بلند تا ابرها اشک شوق بریزند



و کوچه ها عاشق شوند...



کاش اینجا بودی


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود

دیدی دلم شکست

دیدی دلم شکست!

دیدی چینی اصل قلب خویش

سپردم به دستهای خواهشت

دیدی بی حواس!

پایت به سنگ خورد،افتاد بر زمین...شکست

دیدی چه بی صدا دلم شکست!

دیدی حدیث عشق و جنونت فسانه بود

دیدی عاشقانه هایت فقط یک ترانه بود

دیدی عشق پاک من برایت بهانه بود

و کلام نگاهم برایت چه بیگانه بود

دیدی کوهکن!

دیدی به جای کوه غم ،تیشه ات قلب من نشانه گرفت

دیدی قایق عشقم ز دریای محبت کناره گرفت

کبوتر دلم هوای آشیانه گرفت

آسمان غم ابر ناله گرفت

دیدی ...عشقت حباب بود و در هوا شکست

دیدی دلم شکست
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو را با غیر می بینم صدایم در نمی آید
دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید

دلیل بارش باران

نهایت عشق اوج باور و سر حد احساسی آسمانی است ..

وقتی نسیم عشق دستهای سپید ابر های عاشق را به دست هم می سپارد

به یمن این پیوند پاک وجودشان اشک شوق می ریزد

امروز به همراه نسیمی که می آمد بوی پاییز را از دور دستها احساس کردم...

پاییز را به خاطر بادهایش و به خاطر برگهایش دوست دارم .

پاییز رنگ گذشته ها و خاطرات دور را می دهد.

پاییز را به خاطر رنگهایش دوست دارم....بوی پاییز می آید...

باز باران بارید ،

خیس شد خاطره ها ،

مرحبا بر دل ابری هوا ،

هر کجا هستی باش ،

آسمانت آبی ،

و تمام دلت از غصه دنیا خالی
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلیل بارش باران

نهایت عشق اوج باور و سر حد احساسی آسمانی است ..

وقتی نسیم عشق دستهای سپید ابر های عاشق را به دست هم می سپارد

به یمن این پیوند پاک وجودشان اشک شوق می ریزد

امروز به همراه نسیمی که می آمد بوی پاییز را از دور دستها احساس کردم...

پاییز را به خاطر بادهایش و به خاطر برگهایش دوست دارم .

پاییز رنگ گذشته ها و خاطرات دور را می دهد.

پاییز را به خاطر رنگهایش دوست دارم....بوی پاییز می آید...

باز باران بارید ،

خیس شد خاطره ها ،

مرحبا بر دل ابری هوا ،

هر کجا هستی باش ،

آسمانت آبی ،

و تمام دلت از غصه دنیا خالی
یار بیگانه مشو تا نبری از خویشم
غم اغیار مخور تا نکنی ناشادم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیوانه‌ام، هبوط من از جای دیگری‌ست
آغاز من از آدم و حوای دیگری‌ست

تــــــــــــو می روی و دلم در هوات می ماند

عبور ميــــــــکنی و رد پات می مـــــــانـــد

تو می روی نرود يادت از دلم که مــــــــدام

به گــــــــوش زمزمه ی آشنات مــــــی ماند

اگـــــر به شــــيوه ی ابر بهـــــــار گريه کنم

بهار از اين همه خـــــون گريه مات می ماند

اگرچه می روی افسرده ، می روی خاموش

به گوش خسته ی جانم صــــــــدات می ماند

تو می روی و دل دردمند و کوچـــــک من

هميشه در گــــذر اشـــــکــــهـــات می ماند
 

میهن مشرقی

عضو جدید
تــــــــــــو می روی و دلم در هوات می ماند

عبور ميــــــــکنی و رد پات می مـــــــانـــد

تو می روی نرود يادت از دلم که مــــــــدام

به گــــــــوش زمزمه ی آشنات مــــــی ماند

اگـــــر به شــــيوه ی ابر بهـــــــار گريه کنم

بهار از اين همه خـــــون گريه مات می ماند

اگرچه می روی افسرده ، می روی خاموش

به گوش خسته ی جانم صــــــــدات می ماند

تو می روی و دل دردمند و کوچـــــک من

هميشه در گــــذر اشـــــکــــهـــات می ماند


دانی که چنگ و عود چه تقریر میکنند

پنهان خورید باده که تعزیر میکنند....
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا