توی چشمات میشه گم شد وقتی تو فکر فراریما را چ غم که بارگه ما کجا کنند
چون سینه های مردم عارف مزار ماست
سوسوی شب لب دریا از تو مونده یادگاری
توی چشمات میشه گم شد وقتی تو فکر فراریما را چ غم که بارگه ما کجا کنند
چون سینه های مردم عارف مزار ماست
توی چشمات میشه گم شد وقتی تو فکر فراری
سوسوی شب لب دریا از تو مونده یادگاری
تو وجودت مهربونه ، مهربون مثل عبادتدر این فکرم من و دانم که هرگز
مرا یارای رفتن زین قفس نیست
اگر هم مرد زندانبان بخواهد
دگر از بهر پروازم نفس نیست
تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو......پرده غنچه میدرد خنده دلگشای توتو وجودت مهربونه ، مهربون مثل عبادت
واسه من که از تو دورم که به رویات کردم عادت
وقتی غمو غصه ی روزگار ..مشکلات بیشمار ..دستمو زدن کنارتاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو......پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو
رخ برافروز که فارغ کنی از برگ گلموقتی غمو غصه ی روزگار ..مشکلات بیشمار ..دستمو زدن کنار
تودس تو دستای من بذار....
من اگه نباشم کی واسه همیشه ترو میپرسته کی برات میمیره کی نمیشه خسته کی ترو میذاره روی دوتا چشماش کی اگه نباشی میگیره نفس هاش؟رخ برافروز که فارغ کنی از برگ گلم
قد برافراز که از سرو کنی آزادم
شمع هر جمع مشو ور نه بسوزی مارامن اگه نباشم کی واسه همیشه ترو میپرسته کی برات میمیره کی نمیشه خسته کی ترو میذاره روی دوتا چشماش کی اگه نباشی میگیره نفس هاش؟
شمع هر جمع مشو ور نه بسوزی مارا
یاد هر قوم مکن تا نروی از یادم
شهره شهر مشو تا ننهم سر کوه
شور شیرین منما تا نکنی فرهادم
مرده ي يک شبه چو نمره ي بيست
می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر
سر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم
زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم....
تا تو نگاه میکنی کار من اه کردن است ...... ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن استمرده ي يک شبه چو نمره ي بيست
ثلث اول که هيچش ارزش نيست
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابیتا تو نگاه میکنی کار من اه کردن است ...... ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری ...... وفای عهد من از خاطرت به در نرودترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
کین ره که تومیروی به ترکستان است
تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری ...... وفای عهد من از خاطرت به در نرود
یا رب سببی ساز که یارم به سلامتدلا تا کی اسير ياد ياری..........ز هجر يار تا کی داغ داری
تو بدان این را تنها تو بداناما باز هم جای تو خالی است...
تو بدان این را تنها تو بدان
تو بیا
تو بمان با من تنها تو بمان
جای مهتاب به تاریکی شب ها تو بتاب
من فدای تو ،بجای همه گُل ها تو بخند
اگر امام جماعت طلب كند امروز...خبر دهيد كه حافظ به مي طهارت كرددوست دارمش...
مثل دانه ای که نور را
مثل مزرعه ای که باد را
مثل زورقی که موج را
یا پرنده ای که اوج را![]()
اینک این من که به پای تو افتادم بازدوست دارمش...
مثل دانه ای که نور را
مثل مزرعه ای که باد را
مثل زورقی که موج را
یا پرنده ای که اوج را![]()
دوست دارمش...
مثل دانه ای که نور را
مثل مزرعه ای که باد را
مثل زورقی که موج را
یا پرنده ای که اوج را![]()
اگر امام جماعت طلب كند امروز...خبر دهيد كه حافظ به مي طهارت كرد
شراب تلخ می خواهم که مرد افگن بود زورش
که یکدم من بیاسایم زدنیا وشروشورش
دلم به حلقه زلفش به جان خريد اشوب...چه سود ديد ندانم كه اين تجارت كردشکوه تاج سلطانی که بیم جان در او درج است**************کلاهی دلکش است اما به ترک سرنمی ارزد
دلم به حلقه زلفش به جان خريد اشوب...چه سود ديد ندانم كه اين تجارت كرد
دلم اميد فراوان به وصل روي تو داشت---ولي اجل به ره عمر رهزن عمل استدل از من برد و روی از من نهان کردخدا را با که این بازی توان کرد...
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |