من اگه نباشم کی واسه همیشه ترو میپرسته کی برات میمیره کی نمیشه خسته کی ترو میذاره روی دوتا چشماش کی اگه نباشی میگیره نفس هاش؟رخ برافروز که فارغ کنی از برگ گلم
قد برافراز که از سرو کنی آزادم
من اگه نباشم کی واسه همیشه ترو میپرسته کی برات میمیره کی نمیشه خسته کی ترو میذاره روی دوتا چشماش کی اگه نباشی میگیره نفس هاش؟رخ برافروز که فارغ کنی از برگ گلم
قد برافراز که از سرو کنی آزادم
شمع هر جمع مشو ور نه بسوزی مارامن اگه نباشم کی واسه همیشه ترو میپرسته کی برات میمیره کی نمیشه خسته کی ترو میذاره روی دوتا چشماش کی اگه نباشی میگیره نفس هاش؟
شمع هر جمع مشو ور نه بسوزی مارا
یاد هر قوم مکن تا نروی از یادم
شهره شهر مشو تا ننهم سر کوه
شور شیرین منما تا نکنی فرهادم
مرده ي يک شبه چو نمره ي بيست
می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر
سر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم
زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم....
تا تو نگاه میکنی کار من اه کردن است ...... ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن استمرده ي يک شبه چو نمره ي بيست
ثلث اول که هيچش ارزش نيست
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابیتا تو نگاه میکنی کار من اه کردن است ...... ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری ...... وفای عهد من از خاطرت به در نرودترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
کین ره که تومیروی به ترکستان است
تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری ...... وفای عهد من از خاطرت به در نرود
یا رب سببی ساز که یارم به سلامتدلا تا کی اسير ياد ياری..........ز هجر يار تا کی داغ داری
تو بدان این را تنها تو بداناما باز هم جای تو خالی است...
تو بدان این را تنها تو بدان
تو بیا
تو بمان با من تنها تو بمان
جای مهتاب به تاریکی شب ها تو بتاب
من فدای تو ،بجای همه گُل ها تو بخند
اگر امام جماعت طلب كند امروز...خبر دهيد كه حافظ به مي طهارت كرددوست دارمش...
مثل دانه ای که نور را
مثل مزرعه ای که باد را
مثل زورقی که موج را
یا پرنده ای که اوج را
اینک این من که به پای تو افتادم بازدوست دارمش...
مثل دانه ای که نور را
مثل مزرعه ای که باد را
مثل زورقی که موج را
یا پرنده ای که اوج را
دوست دارمش...
مثل دانه ای که نور را
مثل مزرعه ای که باد را
مثل زورقی که موج را
یا پرنده ای که اوج را
اگر امام جماعت طلب كند امروز...خبر دهيد كه حافظ به مي طهارت كرد
شراب تلخ می خواهم که مرد افگن بود زورش
که یکدم من بیاسایم زدنیا وشروشورش
دلم به حلقه زلفش به جان خريد اشوب...چه سود ديد ندانم كه اين تجارت كردشکوه تاج سلطانی که بیم جان در او درج است**************کلاهی دلکش است اما به ترک سرنمی ارزد
دلم به حلقه زلفش به جان خريد اشوب...چه سود ديد ندانم كه اين تجارت كرد
دلم اميد فراوان به وصل روي تو داشت---ولي اجل به ره عمر رهزن عمل استدل از من برد و روی از من نهان کردخدا را با که این بازی توان کرد...
دلم اميد فراوان به وصل روي تو داشت---ولي اجل به ره عمر رهزن عمل است
شب طی شد و من هنوز بیدار
شوری است مرا فتاده در سر
دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بودرسید مژده که امد بهار و سبزه دمید
وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید.....
دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود
دوزانو می نشینی روی زیر اندازی از چشمم
نگاهم می کند چشمی که عمری کرد انکارم
مقیم حلقه ذکر است و دل بدان امید
که حلقه ای ز سر زلف یار بگشاید....
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |