تو که دل برده از این شهر دلت
یک نفر گم شده از شهر دلت
من تنها که از این شهر شلوغ
میرود باز شود بخت دلت
خودم گفتم !
مى خور كه عاشقى نه به كسب است و اختيار
اين موهبت رسيد ز ميراث فطرتم
ملک در سجده ی آدم زمین بوس تو نیت کرد
که در حسن تو چیزی یافت بیش از طور انسانی
یک شاخه رز ...... یک شعر .......یک لیوان چایی
آنقدر اینجا مینشینم تا بیایی
از بس که بعذ از ظهر ها فکر تو بودم
حالا شدم یک مرد مالیخولیایی
یک بار چون نسیم صبا بر چمن گذشت
می آید از بنفشه و گل بوی او هنوز...
مكن درين چمنم سرزنش به خود روئى
چنانكه پرورشم مى دهند مى رويم
مكن درين چمنم سرزنش به خود روئى
چنانكه پرورشم مى دهند مى رويم
میروم تا عقب عقب رفتن پشت پس کوچه های بی منطق
میروم آن طرف کمی بدوم میروم آن طرف کمی عاشق
می شوم عین بچگی هایم...حس گرمی که شعر میگوید
گوش کن من کمی شبیه تو ام بیقرار و صمیمی و سرتق !!!
نرگس كرشمه مى برداز حد برون خرام
اى من فداى شيوه چشم سياه تو
وای باران !
باران!
شیشه پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسی عکس تو را خواهد شست؟![]()
نقد عمرت ببرد غصه ء دنيا به گزاف
گر شب و روز درين قصه ء مشكل باشى
یک چند دویدم و قدم فرسودمنقد عمرت ببرد غصه ء دنيا به گزاف
گر شب و روز درين قصه ء مشكل باشى
شد دیده به عشق رهنمون دل منیک مشت استخوان به هم دوخته... برقص..
با هر گلوله خورد تکان در مقابلش
شد دیده به عشق رهنمون دل من
تا کرد پر از غصه درون دل من
زانهار اگر دلم نماند روزی
از دیده طلب کنید خون دل من
یک چند دویدم و قدم فرسودم
آخر بی تو پدید نامد سودم
تا بیعت وفایت سودم
در خانه نشستم و فرو آسودم
شده ام خراب و بد نام و هنوز اميدوارم
كه به همت عزيزان برسم به نيك نامى
شده ام خراب و بد نام و هنوز اميدوارم
كه به همت عزيزان برسم به نيك نامى
دوست را زیر باران باید دیدياد باد آن خوش نوا آواز دهقانان شاد
ياد باد آن دلنشين آهنگ رود
ياد باد آن مهرباني هاي باد
” ياد باد آن روزگاران ياد باد “
ياد باد آن خوش نوا آواز دهقانان شاد
ياد باد آن دلنشين آهنگ رود
ياد باد آن مهرباني هاي باد
” ياد باد آن روزگاران ياد باد “
دوست را زیر باران باید دید
عشق را زیر باران باید جست
دل نیست کبوتر که چو بر خواست نشینددختر ولی پرید و خمارت گذاشت ...بعد
میخانه بود و نم نم سیگار های تلخ
با اید چشمهای خمارش تو بودی و
بعد از دو بطر ...بطری دیگر سکانس بعد
دختری دلش شکستتو را زیر باران باید
و مرا
بارانی
تا مبادا که تو را
دور کنم از باید
دل نیست کبوتر که چو بر خواست نشیند
از گوشه ی با می که پریدم پریدم
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |