مشاعرۀ سنّتی

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
وکیل قاضیم اندر گذر کمین کردست
بک
ف قباله دعوی چو مار شیدایی

یک چشم من اندر غم دلدار گریست
چم دگرو حسود بود و نگریست
چون روز وصال آمد اورا بستم
گفتم نگریستی نباید نگریست
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
شراب تلخ صوفی سوز بنیادم بخواهد برد
لبم بر لب نه ای ساقی و بستان جان شیرینم
من كيم؟ گنج مهر و وفايم
من كيم؟ آسمان سخايم
من كيم؟ چهره يي آشنايم
مادرم، جلوه گاه خدايم
 

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
من كيم؟ گنج مهر و وفايم
من كيم؟ آسمان سخايم
من كيم؟ چهره يي آشنايم
مادرم، جلوه گاه خدايم
من آن آتشم که وا مانده ام به جا از کاروانها
غم دل را با که گویم چه آتش ها من به جان دارم
نشانی از او نجویم که من یاری بی نشان دارم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ماه گفت: هر خوبو بدی در این کتاب است بر هم بزنید که وقت خواب است
...
شبتون خوش خوشحال شدم. بای


***
تو كه اي؟ سرو آزاده ي من
نور چشم خدا داده من
چشم تو، جام من، باده ي من
تو اميدم، توانم، بقايم.
***
 

baran-bahari

کاربر بیش فعال
در محشر اگر لطف تو خیزد بشفاعت
بسیار بگردند و گنه کار نیابند

یاعلی

در کارگه کوزه‌گری کردم رای
در پایه چرخ دیدم استاد بپای
میکرد دلیر کوزه را دسته و سر
از کله پادشاه و از دست گدای
 

احسان عباسي

عضو جدید
در کارگه کوزه‌گری کردم رای


در پایه چرخ دیدم استاد بپای


میکرد دلیر کوزه را دسته و سر



از کله پادشاه و از دست گدای

یارب این گل خندان که سپردی به منش
می سپارم بتو از چشم حسود چمنش

:gol:

من عاشق خیام هستم مرسی خانمی
 

احسان عباسي

عضو جدید
در حسرت پروانه‌ها ماندم...

من ریشه در خاکم رهایم کن!

از قیّم وابستگی‌هایت

روزی جدایم کن...! جدایم کن!
من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت
از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت
جامی و بتی وبر بطی بر لب کشت
این هر سه مرا نقد و ترانیسه بهشت
 

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت
از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت
جامی و بتی وبر بطی بر لب کشت
این هر سه مرا نقد و ترانیسه بهشت
تا تو با منی زمانه با من است
بخت و کام جاودانه با من است
تو بهار دلکشی و من چو باغ
شور و شوق صد جوانه با من است

 

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
می نوش که عمری که اجل در پی اوست
آن به که بخواب یا مستی بگذرد
دریا ، صبور و سنگین
می خواند و می نوشت :
... من خواب نیستم !
خاموش اگر نشستم ،
مرداب نیستم !
روزی که برخروشم و زنجیر بگسلم
روشن شود که آتشم و آب نیستم !


فریدون مشیری
 

احسان عباسي

عضو جدید
دریا ، صبور و سنگین
می خواند و می نوشت :
... من خواب نیستم !
خاموش اگر نشستم ،
مرداب نیستم !
روزی که برخروشم و زنجیر بگسلم
روشن شود که آتشم و آب نیستم !

فریدون مشیری
من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بنده آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگربگیرو من نتوانم
 

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بنده آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگربگیرو من نتوانم
میان لاله و نرگس چه فرق، هر دو خوشند
که گل بطرف چمن هر چه هست عشوه‌گریست
 

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز

تا کی غم آنخورم که دارم یا نه
وین عمر بخوشدلی گذرام یا نه
پر کن قدح باده که معلومم نیست
کایندم که فرو برم برآرم یا نه
هر شب چو ماهتاب به بالین من بتاب
ای آفتاب دلکش و ماه پریوشم

لب بر لبم بنه بنوازش دمی چونی
تا بشنوی نوای غزلهای دلکشم

شهریار
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا