درد اگر هست برای دل هم می گوييم
در وجــود خودمان است دوای خودمان
ديگران هرچه كــه گفتند بگويند، بيا
خودمان شعر بخوانيم برای خودمان
نقش زیبای جوانی را شبی دیدم به خواب
از غم او دیگرم در چشم گریان خواب نیست
درد اگر هست برای دل هم می گوييم
در وجــود خودمان است دوای خودمان
ديگران هرچه كــه گفتند بگويند، بيا
خودمان شعر بخوانيم برای خودمان
نقش زیبای جوانی را شبی دیدم به خواب
از غم او دیگرم در چشم گریان خواب نیست
تن ز جان و جان ز تن مستور نیست
لیک کس را دید جان دستور نیست
تا كی به انتظار قیامت توان نشست
برخیز تا هزار قیامت به پا كنی
[/
یاس بوی مهربانی می دهد
عطر دوران جوانی می دهد.
یقین دارم تو هم من را تجسم می کنی گاهی
به خلوت با خیال من تکلم می کنی گاهی
هر آن لحظه که پید ا می شوی از دور مثل من
به ناگه دست و پای خویش را گم می کنی گاهی
چنان دریا ، نا آرام و توفانی تو روحم را
اسیر موجهای پر تلاطم می کنی گاهی
دلم پر می شود از اشتیاق و خواهشی شیرین
در آن لحظه که نامم را ترنم می کنی گاهی
همه شعر و غزلهای پر احساس مرا با شوق
تو می خوانی و زیر لب تبسم می کنی گاهی
یقین دارم تو هم من را تجسم می کنی گاهی
به خلوت با خیال من تکلم می کنی گاهی
![]()
![]()
![]()
چقدر دلنشین و زیبا
یا رب این بوی که امروز به ما میآید
زسراپرده اسرار خدا میآید
بوستان را کرمش خلعت نو میپوشد
خستگان را ز دواخانه دوا میآید
تو کجا نالی از این خار که در پای من است
یا چه غم داری از این دَرد که بر جان تو نیست
![]()
نتوان گفت كه اين قافله وامی ماند
خسته و خُفته از اين خيل جدا می ماند
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |