مشاعرۀ سنّتی

[MisyoMasoud]

تو نباشی نَفَسم را به دَرَک خواهم داد
پاسخ ِ لطف ِ خدا را مَتَلک خواهم داد

دوره گردی اگر از کوچه یِ تقدیر گذشت
جان ِ شیرین و جگر را به نمک خواهم داد

تو نباشی همه یِ ثانیه ها مرگ ِ من است
صورت ثانیه را دست ِ کُتَک خواهم داد

گور ِ بابایِ شعور و ادب و شخصیّتم
ناسزاهایِ رکیکی به فلک خواهم داد...!!

به درک رفت اگر وزن ِ غزل...شعر فدای سر ِ تو
تو نباشی همه یِ زندگی ام را به درک...خواهم داد

 

[BISEI]

دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ​

 

[MisyoMasoud]

چشم بیمار تو شد باعث بیماری من

به مسیحا نرسد فکر پرستاری من

دوش در خواب لب نوش تو را بوسیدم

خواب من به بُود از عالم بیداری من

 

[BISEI]

نالد به حال زار من امشب سه تار من
این مایه تسلی شبهای تار من

​

 

[*zahedan]

نو عروس شب مهتاب تو باشم چه شود
ماه من باشی و مرداب تو باشم چه شود

ای که شاعر شوی و شهد بریزد ز لبت
مطلع هر غزل ناب تو باشم چه شود

تو همه صبر و قرار دل آشفته من
من قرار دل بی تاب تو باشم چه شود

دائم الخمرترین مرد جهانم بشوی
می چندساله سرداب تو باشم چه شود

همه شب تا به سحر مست هم آغوشی تو
یا که رویای شب و خواب تو باشم چه شود

تو به سوز دل من ساز دلت کوک کنی
من اگز ناله مضراب تو باشم چه شود

باب میل منی و محو تماشای تو ام
من اگر میل تو و باب تو باشم چه شود

 

[BISEI]

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

​

 

[zahra.71]

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

​

در همه جا راه تو هموار نیست
مست مپوی این ره هموار را

 

[yamaha R6]

ﺩﯾﺸﺐ ﺧﯿﺎﻝِ ﺭﻭﯼ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪﻩﺍﯾﻢ​

ﺍﯼ ﻧﻮﺭِ ﭼﺸﻢ،ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﻣﺎ ﺧﻮﺵ ﺁﻣﺪﯼ​

شاه نعمت ‌الله ولی
​

 

[MisyoMasoud]

یا رب مباد که از پا ،جانان من بیفتد
درد و بلای او کاش، بر جان من بیفتد
من چون ز پا بیفتم ، درمان درد من اوست
درد آن بوَد که از پا ، درمان من بیفتد...

 

[*zahedan]

در من انگار کسی در پی انکار من است
یک نفر مثل خودم عاشق دیدار من است
یک نفر ساده چنان ساده که از سادگی اش
می شود یک شبه پی برد به دلدادگی اش....

 

[zahra.71]

در من انگار کسی در پی انکار من است
یک نفر مثل خودم عاشق دیدار من است
یک نفر ساده چنان ساده که از سادگی اش
می شود یک شبه پی برد به دلدادگی اش....

شراب و عیش نهان چیست كار بی‌بنیاد
زدیم بر صف رندان و هر چه بادا باد

 

[MisyoMasoud]

دلبری دارم که نامش
ساغر دردانه است

خانه اش گلخانه جایش
گوشه میخانه است

تا سحر ازباده ها
مست وغزلخوان میشود

بوی عطرش چون نسیمی
از گل و گلخانه است

#مولانا

 

[zahra.71]

دلبری دارم که نامش
ساغر دردانه است

خانه اش گلخانه جایش
گوشه میخانه است

تا سحر ازباده ها
مست وغزلخوان میشود

بوی عطرش چون نسیمی
از گل و گلخانه است

#مولانا

تیره آن چشم که بر ظلمت و پستی بیند
مرده آن روح که فرمانبر پیکر گرد

 

[BISEI]

دیری است که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت کلامی و سلامی نفرستاد​

 

[zahra.71]

دیری است که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت کلامی و سلامی نفرستاد​

در دلم بنشسته‌ای بیرون میا
نی برون آی از دلم در خون میا

 

[MisyoMasoud]

اسرار غمش گفتم در سینه نگه دارم
رسواي جهانم کرد این رنگ پریدن ها

#مولانا

 

[BISEI]

آن بخت که را باشد کاید به لب جویی
تا آب خورد از جو خود عکس قمر یابد​

 

[MisyoMasoud]

دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز
باشد که بازبینم دیدار آشنا را

در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمی‌پسندی تغییر کن قضا را

#حافظ

 

[BISEI]

آنکس که نداند و نخواهد که بداند
حیف است چنین جانوری زنده بماند​

 

[sara20012]

در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جا
ز پس صبر تو را او به سر صدر نشاند

 

[*zahedan]

درد است دلت خانه ی غم باشد و ناچار
مجبور شوی با لب پروانه بخندی

ماتم کده باشی و ندانی به چه امّید
با شور و شرار خُم میخانه بخندی ؟؟؟

 

[BISEI]

یکی گربه در خانه زال بود
که برگشته ایام و بدحال بود
دوان شد به مهمان سرای امیر
غلامان سلطان زندنش به تیر​

 

[*zahedan]

راه می آیی ولی بیراه داری می روی
عاشقی لابد که بااین بیقراری می روی

رفتنت خیلی مرا از هم نمی پاشد ،برو
مطمئن بودم که روزی می گذاری می روی

بید مجنونم ، تنم بادستهایت آشناست
زخمی ام کن لااقل ،بی یادگاری می روی؟!

سربه زیری پیش تو سودی ندارد بعد ازین
تو فقط دنبال آهوی فراری می روی

من سرم را توی برف خود فریبی کرده ام
هرزمان کارت که دارم پای کاری می روی

ساعتم انگار چندین سال ثابت مانده که
همچنان می بینمت از دور...داری می روی!

 

[MisyoMasoud]

یار من خوشبو شدی بوی زلیخا میدهی ..
یک اشاره سوی من باچشم شهلا میدهی..
گفته بودی من بمیرم هرچه میخواهی بگو...
من میمیرم پیش پآت یک بوسه حالا میدهی

 

[الناز تبریز]

یاد آن شب که تو را دیدم و گفت
دل من با دلت افسانه ی عشق

چشم من دید در آن چشم سیاه
نگهی تشنه و دیوانه ی عشق

 

[sara20012]

قدم باید اندر طریقت نه دم
که اصلی ندارد دم بی‌قدم

 

[zahra.71]

قدم باید اندر طریقت نه دم
که اصلی ندارد دم بی‌قدم

من از کجا و تمنای وصل تو ز کجا
اگر چه آب حیاتی هلاک خود جستم

 

[sara20012]

ما اسیر غم و اصلا غم ما نیست تو را
با اسیر غم خود رحم چرا نیست تو را

 

[*zahedan]

این قلب ترک خورده ی من بند به مو بود
من عاشق او بودم و او عاشق او بود

باشد که به عشقش برسد هیچ نگفتم
یک عمر در این سینه غمش راز مگو بود...

 

[الناز تبریز]

درد اگر هست برای دل هم می گوييم‌
در وجــود خودمان است دوای خودمان‌

ديگران هرچه كــه گفتند بگويند، بيا
خودمان شعر بخوانيم برای خودمان