مشاعرۀ سنّتی

[N O X]

در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز
هر کسی بر حسب فکر گمانی دارد

 

[BISEI]

دلق و سجاده حافظ ببرد باده فروش

​

گر شرابش ز کف ساقی مه وش باشد
....

​

 

[N O X]

دلا در عاشقی ثابت قدم باش
که در این ره نباشد کار بی اجر

 

[BISEI]

راه افتادم
یونجه زاری سر راه
بعد جالیز خیار ‚ بوته های گل رنگ
و فراموشی خاک...
​

 

[N O X]

کس نگذشت در دلم تا تو به خاطر منی
یک نفس از درون من خیمه به در نمی‌زنی

 

[BISEI]

یک دم، نه به یاد من و رنجوری ی ِ من تو
​

یک عمر، گرفتار به زنجیر وفا من
​

 

[N O X]

نرکس که نظر باز بود در صف گلها 
چون روی تورا دید نظر سوی تو دارد

 

[معمار_90]

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

 

[qalam]

دوش در حلقه ی ما قصه ی گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله ی موی تو بود

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

 

[معمار_90]

در دایره ی قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف انچه تو اندیشی حکم انچه تو فرمایی

 

[حميدرن]

یاد دارم شبی چشمم نخفت
شنیدم که پروانه با شمع گفت

که من عاشقم گر بسوزم رواست
تو را گریه و سوز باری چراست؟

 

[qalam]

تو چیستی که من از موج هر تبسم تو
به سان قایق سرگشته روی گردابم

یاد دارم شبی چشمم نخفت
شنیدم که پروانه با شمع گفت

که من عاشقم گر بسوزم رواست
تو را گریه و سوز باری چراست؟

 

[₪آمیتریس₪]

تو چیستی که من از موج هر تبسم تو
به سان قایق سرگشته روی گردابم

مُرده ای لابه لای افکارم
ای خدایت تو را بیامرزد...

 

[N O X]

دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگ است
ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگ است

 

[lilium.y]

دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگ است
ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگ است

تو باشی بهار باشد و چکاوک ها

مگر من از خوشبختی چه می خواهم؟!

​

 

[N O X]

می‌روم بی‌دل و بی یار و یقین می‌دانم
که من بی‌دل بی یار و نه مرد سفرم

 

[lilium.y]

می‌روم بی‌دل و بی یار و یقین می‌دانم
که من بی‌دل بی یار و نه مرد سفرم

من مانده ام و شعر سرودن بی تو
از خواب غزل پلک گشودن بی تو

 

[₪آمیتریس₪]

من مانده ام و شعر سرودن بی تو
از خواب غزل پلک گشودن بی تو

ویرانه های خانه ی من ایستاده اند
چشم انتظار حمله ی چنگیز دیگری

 

[qalam]

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

ویرانه های خانه ی من ایستاده اند
چشم انتظار حمله ی چنگیز دیگری

 

[lilium.y]

ویرانه های خانه ی من ایستاده اند
چشم انتظار حمله ی چنگیز دیگری

یارب اندر دل آن خسرو شیرین انداز
که به رحمت گذری بر سر فرهاد کند

 

[qalam]

دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم
از چه با دشمن جانم شده ام دوست ندانم

یارب اندر دل آن خسرو شیرین انداز
که به رحمت گذری بر سر فرهاد کند

 

[lilium.y]

دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم
از چه با دشمن جانم شده ام دوست ندانم

در دلم بـــود که بی دوست نبــاشم هرگز


چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود

 

[mihua]

در دلم بـــود که بی دوست نبــاشم هرگز


چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود

دارای جهان نصرت دین خسرو کامل ........ یحیی بن مظفر ملک عالم عادل
ای درگه اسلام پناه تو گشاده ................ بر روی زمین روزنهء جان و در دل ...

 

[حميدرن]

لب شیرین گشود و با من گفت

وز شکرخند ریخت از لب قند




که گر از سر وحدت آگاهی

تهمت کافری به ما مپسند

 

[qalam]

دیدی ای دل که غم عشق دگر بال چه کرد ؟؟
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد؟؟

لب شیرین گشود و با من گفت

وز شکرخند ریخت از لب قند




که گر از سر وحدت آگاهی

تهمت کافری به ما مپسند

 

[حميدرن]

دلا دیدی که آن فرزانه فرزند

چه دید اندر خم این طاق رنگین




به جای لوح سیمین در کنارش


فلک بر سر نهادش لوح سنگین

 

[aynaz.m]

نرفت از یاد
انکه ز ما یاد نکرد

 

[qalam]

دل گفت فرو کش کنم این شهر به بویش
بیچاره ندانست که یارش سفری بود

نرفت از یاد
انکه ز ما یاد نکرد

 

[حميدرن]

دوش مرغی به صبح می نالید
عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش
یکی از یاران مخلص را
مگر آواز من رسید به گوش

 

[N O X]

شبی را با من ای ماه سحرخیزان سحر کردی
سحر چون آفتاب از آشیان من سفر کردی