مشاعرۀ سنّتی

hossein_aj

عضو جدید
من او را بر اندیشه دارم به جنگ / به گردش بگردم بسان پلنگ
تو لشکر برآغال بر لشکرش / بانبوه تا خیره گردد سرش
مگر چاره سازم وگر نی بدست / بر و یال او را نشاید شکست

تو را نادیدن ما غم نباشد

که در خیلت به از ما کم نباشد

من از دست تو در عالم نهم روی

ولیکن چون تو در عالم نباشد
 

الناز تبریز

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تو را نادیدن ما غم نباشد

که در خیلت به از ما کم نباشد

من از دست تو در عالم نهم روی

ولیکن چون تو در عالم نباشد


در ایـــن زمــــانــه مــــــجـــوییــــد از کــــســـی یــاری
کـــــه خــــود بــــه مــــنت آن یاریــــــش نـــمـــــــی ارزد
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
در ایـــن زمــــانــه مــــــجـــوییــــد از کــــســـی یــاری
کـــــه خــــود بــــه مــــنت آن یاریــــــش نـــمـــــــی ارزد

دوست مي دارم من اين ناليدن دلسوز را
تا به هر نوعي که باشد بگذرانم روز را

 

الناز تبریز

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دوست مي دارم من اين ناليدن دلسوز را
تا به هر نوعي که باشد بگذرانم روز را



انگار نمی آید و هم می آید
این دور و بر انگار که کم می آید
او عابر و من پیاده رو ، آه چقدر
از حاشیه رفتنش خوشم می آید
 

baran256016

عضو جدید
کاربر ممتاز
انگار نمی آید و هم می آید
این دور و بر انگار که کم می آید
او عابر و من پیاده رو ، آه چقدر
از حاشیه رفتنش خوشم می آید
دلا خو کن به تنهایی که ان هم عالمی دارد/ ز هوشیاران این عالم هر که را دیدم غمی دارد
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیریست که دلدار پیامی نفرستاد/ ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد

در شکار معرفت با عشق پيمان بسته ايم
درميان عاشقان ما عاشق دل خسته ايم
در جواب بي وفايي مهرباني کرده ايم
مهرباني را به رسم معرفت طي کرده ايم

 

baran256016

عضو جدید
کاربر ممتاز
در شکار معرفت با عشق پيمان بسته ايم
درميان عاشقان ما عاشق دل خسته ايم
در جواب بي وفايي مهرباني کرده ايم
مهرباني را به رسم معرفت طي کرده ايم

مبوس جز لب معشوق و جام می حافظ/ که دست زهدفروشان خطاست بوسیدن
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا دست ارادت به تو داده‌ست دلم
دامان طرب ز کف نهاده‌ست دلم

من یاد تو را سجده کنم ای صنم اکنون
برخیز و بیا خود بت بتخانه من باش ...

دانی که شدم خانه خراب تو حبیبا
اکنون دگر آبادی ویرانه ی من باش ...


مهدی اخوان ثالث
 

الناز تبریز

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
من یاد تو را سجده کنم ای صنم اکنون
برخیز و بیا خود بت بتخانه من باش ...

دانی که شدم خانه خراب تو حبیبا
اکنون دگر آبادی ویرانه ی من باش ...


مهدی اخوان ثالث


شعله ی آتش عشقم منگر بر رخ زردم
همه اشکم همه آهم همه سوزم همه دردم
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام

:gol:


مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست

دل سرگشته ما غیر تو را ذاکر نیست


- جناب حافظ




سلام/.


تا بداند که شبِ ما به چه سان میگذرد
درد عشقش دِه و عشقش دِه و بسیارش دِه ...


مولانا
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
:gol:


دل ز غم رنجور و تو فارغ ازو وز حال ما

باز پرس آخر که چون شد حال آن بیمار ما


- عراقی






آشفته دلان را هوس خواب نباشد
شوری که به دریاست به مرداب نباشد

هرگز مژه برهم ننهد عاشق صادق
آنرا که به دل عشق بود خواب نباشد

در پیش قدت کیست که از پا ننشیند
یا زلف تو را بیند و بیتاب نباشد

چشمان تو در آینه ی اشک چه زیباست
نرگس شود افسرده چو در آب نباشد

گفتم شب مهتاب بیا نازکنان گفت
آنجا که منم حاجت مهتاب نباشد

مهدی سهیلی
 

الناز تبریز

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
آشفته دلان را هوس خواب نباشد
شوری که به دریاست به مرداب نباشد

هرگز مژه برهم ننهد عاشق صادق
آنرا که به دل عشق بود خواب نباشد

در پیش قدت کیست که از پا ننشیند
یا زلف تو را بیند و بیتاب نباشد

چشمان تو در آینه ی اشک چه زیباست
نرگس شود افسرده چو در آب نباشد

گفتم شب مهتاب بیا نازکنان گفت
آنجا که منم حاجت مهتاب نباشد

مهدی سهیلی


دوست میدارم که با خویشان خود بیگانه باشم
همدم عقلم چرا همصحبت دیوانه باشم
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ما نظر از خرقه پوشان بسته ایم

دل به مهر باده نوشان بسته ایم


جان بکوی می فروشان داده ایم

در به روی خود فروشان بسته ایم


- رهی معیری


مرا هر کس که بیرون می کشد از گوشه ی خلوت
ستمکاری ست کز آغوش یارم می کشد بیرون

صائب تبریزی
 

الناز تبریز

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ما نظر از خرقه پوشان بسته ایم

دل به مهر باده نوشان بسته ایم


جان بکوی می فروشان داده ایم

در به روی خود فروشان بسته ایم


- رهی معیری



مردان همه عمر پاره بردوخته‌اند
قوتی به هزار حیله اندوخته‌اند
فردای قیامت به گناه ایشان را
شاید که نسوزند که خود سوخته‌اند
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مردان همه عمر پاره بردوخته‌اند
قوتی به هزار حیله اندوخته‌اند
فردای قیامت به گناه ایشان را
شاید که نسوزند که خود سوخته‌اند

دوش می گفت که فردا بدهم کام دلت
سببی ساز خدایا که پشیمان نشود

حافظ :smile:
 

الناز تبریز

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دوش می گفت که فردا بدهم کام دلت
سببی ساز خدایا که پشیمان نشود

حافظ :smile:


در هر سحری با تو همی گویم راز
بر درگه تو همی کنم عرض نیاز


تشکر میکنم بابت شعرهای خوبتون
شب خوش
:gol::gol::gol:
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
دگـر از درد تنهـایی بـه جـانم یـار می باید

دگـر تلخسـت کامم شـربت دیدار می باید



ز جام عشق او مستـم دگر پنــدم مـده ناصح

نصیحت گوش کردن را دل هشیار می باید


- شیخ بهایی


ممنون از همراهی شب بخیر.

:gol:

 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺧﺒﺮﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﭼﻪ ﻏﻢ؟
ﻧـﺎﺯﻧﯿـﻨﺎ ﺗـﻮ ﭼـﺮﺍ ﺑﯽﺧــﺒﺮ ﺍﺯ ﻣـﺎ ﺷـﺪﻩﺍﯼ؟

ﺷﻬﺮﯾﺎﺭ
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا