مشاعرۀ سنّتی

الناز تبریز

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تو كه مشكين دو گيسو در قفايي
بگو با ما كه با ما زين رو چرايي



یک دستـه گل کو اگـر آن بـاغ بدیدیت
یک گـوهر جـان کـو اگـر از بحر خدایید
 

الناز تبریز

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
امدم تا مست و مدهوشت کنم اما نشد
عاشقانه تکیه بر دوشت کنم اما نشد
امدم تا از سر دلتنگیم
گریه سختی در آغوشت کنم اما نشد
نازنینم یاد تو هرگز نرفت از خاطرم
عهد کردم تا فراموشت کنم اما نشد


اوقات خوش آن بود که با دوست به سر شد
باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود


در آن سکوت جانفزار از عرش می آید صدا
گوش دگر باید ترا تا آن صدا را بشنوی
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
امدم تا مست و مدهوشت کنم اما نشد
عاشقانه تکیه بر دوشت کنم اما نشد
امدم تا از سر دلتنگیم
گریه سختی در آغوشت کنم اما نشد
نازنینم یاد تو هرگز نرفت از خاطرم
عهد کردم تا فراموشت کنم اما نشد

دور شدم از تو، دلم شور زد
ساز دلم نغمه ي ناجور زد
آه از آن چشم که با يک نظر
بال و پرم را گره کور زد

:gol:[FONT=&quot]_-_-_-_[/FONT][FONT=&quot][FONT=&quot]-_-_[/FONT][/FONT][FONT=&quot][FONT=&quot][FONT=&quot]-_-_[/FONT][/FONT]_-_-_-_-_-:gol:[/FONT]
 

مخی گیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
در مکتب ما رسم فراموشی نیست
در مسلک ما عشق هم آغوشی نیست
عشق تو اگر به هستی ما افتاد
هرگز به سرش خیال خاموشی نیست
تا کی دلم از تو در بلایی باشد؟
جانم ز غم تو در عنایی باشد؟
یک روز به زلف تو در آویزم زود
آخر سر این رشته به جایی باشد
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در مجلس عشاق

قراری دگر است

وین باده عشق را

خماری دگر است

آن علم که در مدرسه

حاصل کردند

کار دگر است و

عشق کار دگر است



مولانا
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
در مجلس عشاق

قراری دگر است

وین باده عشق را

خماری دگر است

آن علم که در مدرسه

حاصل کردند

کار دگر است و

عشق کار دگر است

مولانا
تهمت‌ افسردگی بر طینت عاشق خطاست
ناله هرجا آینه گردید آزادی‌ نماست
بی‌فنا مشکل‌که‌ گردد دل به عبرت آشنا
چشم این آیینه را خاکستر خود توتیاست
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

این فصل آخر است ببخش عاشقانه نیست

امشب در این خرابه هوای ترانه نیست

تورا شمع و مرا پروانه کردند
به جرم عاشقی دیوانه کردند

ز من در عشق شیرین کارتر نیست
چرا فرهاد را افسانه کردند؟


مهدی سهیلی
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
تورا شمع و مرا پروانه کردند
به جرم عاشقی دیوانه کردند

ز من در عشق شیرین کارتر نیست
چرا فرهاد را افسانه کردند؟


مهدی سهیلی

دادیم به یک جلوهٔ رویت دل و دین را
تسلیم تو کردیم هم
آن را و هم این را
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
آشفته دلان را هوس خواب نباشد
شوری که به دریاست به مرداب نباشد

مهدی سهیلی

در خيالم همه شب شعله زند رقص جنون
تا
سحر آنکه نخُفته ، دل بيدار من است
اي صبا ! نامه ببر ، ايميل بزن يا اس ام اس
سبب و علت تأخير ، ز رفتار من است ؟



 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو نوشین لب میان جمع خاموشی ولی چشمم
ز هر موج نگاه دلکشت پیغام می گیـرد

مهدی سهیلی
دل من ز بيقراري چو سخن به يار گويم
نگذاردم كه حال دل بيقرار گويم
شنود اگر غم من نه غمين نه شاد گردد
به كدام
اميدواري غم خود به يار گويم
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ملامت میکند دشمن مرا در عشق ورزیدن
به چشم عاقلان باید جمال شاهدان دیدن

دهان غنچه خوش باشد سحرگه چون شود خندان
ولی ذوقی دگر دارد لبت هنگام خندیدن
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
ملامت میکند دشمن مرا در عشق ورزیدن
به چشم عاقلان باید جمال شاهدان دیدن

دهان غنچه خوش باشد سحرگه چون شود خندان
ولی ذوقی دگر دارد لبت هنگام خندیدن

نمی دانم چه می خواهم بگویم
زبانم در دهان
باز بسته است
در تنگ
قفس باز است و افسوس
که بال مرغ
آوازم شکسته است

 

hossein_aj

عضو جدید
نمی دانم چه می خواهم بگویم
زبانم در دهان
باز بسته است
در تنگ
قفس باز است و افسوس
که بال مرغ
آوازم شکسته است


تو خود وصال دگر بودی ای نسیم وصال

خطا نگر که دل امید در وفای تو بست

ز دست جور تو گفتم ز شهر خواهم رفت

به خنده گفت که حافظ برو که پای تو بست
 

الناز تبریز

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تو خود وصال دگر بودی ای نسیم وصال

خطا نگر که دل امید در وفای تو بست

ز دست جور تو گفتم ز شهر خواهم رفت

به خنده گفت که حافظ برو که پای تو بست


تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دﻟﺒﺮا ﯾﮏ ﺑﻮﺳﻪ دادی اﯾﻨﻘﺪر ﻧﺎزت ز ﭼﯿﺴﺖ؟
گر ﭘﺸﯿﻤﺎن ﮔﺸﺘﻪ اى ﺑﮕﺬار در ﺟﺎﯾﺶ ﻧﻬﻢ!


صائب تبریزی :D
 

narges_F

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر زلفت به هر تاری اسیر تازه ای دارد
مبارک باشد اما دلبری اندازه ای دارد
دوری از من...

د و ر...

دست هایم به تو نمی رسند

اما...به قلبم می رسند

دست هایم را

روی قلبم میکشم

و نوازشت میکنم

روی قلبم

همانجا که تویی...
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوری از من...

د و ر...

دست هایم به تو نمی رسند

اما...به قلبم می رسند

دست هایم را

روی قلبم میکشم

و نوازشت میکنم

روی قلبم

همانجا که تویی...

يا رنگ غروبم من ، یا سرخی خونینم
شکل من اگر خواهی ، گه آنم و گه اینم
هر چند نی ام
پنهان ، پنهان تو مرا خوانی
در پیش نگاه تو ، یک ذره ام ار دانی


 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
يا رنگ غروبم من ، یا سرخی خونینم
شکل من اگر خواهی ، گه آنم و گه اینم
هر چند نی ام
پنهان ، پنهان تو مرا خوانی
در پیش نگاه تو ، یک ذره ام ار دانی



یکی شادمانی بد اندر جهان / خنیده میان کهان و مهان
دل شاه شد چون بهشت برین / همی خواند بر کردگار آفرین
بفرمود تا پیل بردند پیش / بجنبید کیخسرو از جای خویش
جهانی ببین شد آراسته / می و رود و رامشگر و خواسته
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکی شادمانی بد اندر جهان / خنیده میان کهان و مهان
دل شاه شد چون بهشت برین / همی خواند بر کردگار آفرین
بفرمود تا پیل بردند پیش / بجنبید کیخسرو از جای خویش
جهانی ببین شد آراسته / می و رود و رامشگر و خواسته
همراه بسيار است، اما همدمي نيست
مثل تمام غصه ها، اين هم غمي نيست
دلبسته اندوه دامنگير خود باش
از عالم غم دلرباتر عالمي نيست

فاضل نظری
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا