روزي تو خواهي آمد از كوچه هاي باران
تا ازدلـــــــم بشويي غمهاي روزگـــــاران
![]()
نابرده رنج گنـــج میسر نمـی شود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
روزي تو خواهي آمد از كوچه هاي باران
تا ازدلـــــــم بشويي غمهاي روزگـــــاران
![]()
انچنان مهر توام در دل و جان جای گرفتز افتادگی به مسند عزت رسیده است
یوسف کنـــد چگونـــه فرامـــوش چـاه را
درد عشقی کشیده ام که مپرس
نابرده رنج گنـــج میسر نمـی شود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
انچنان مهر توام در دل و جان جای گرفت
که اگر سر برود از دل و از جان نرود
ز افتادگی به مسند عزت رسیده است
یوسف کنـــد چگونـــه فرامـــوش چـاه را
ديده از ديدار خوبان بر گرفتن مشکل است
هر که را اين نصيحت ميکند بي حوصلست
![]()
تو امدی و ندانم مرا کجا بردی
ديده از ديدار خوبان بر گرفتن مشکل است
هر که را اين نصيحت ميکند بي حوصلست
![]()
انچنان مهر توام در دل و جان جای گرفت که اگر سر برود از دل و از جان نرود
بوی بنفشه میدهد طره مشک سای توتو را گم می كنم هر روز و پیدا می كنم هر شب
بدینسان خوابها را با تو زیبا می كنم هر شب
تبی این گاه را چون كوه سنگین می كند آنگاه
چه آتشها كه در این كوه برپا می كنم هر شب
دوستان ببخشید نت مشکل داشت
بوی بنفشه میدهد طره مشک سای تو
پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو
واي از دست رفيقي که دل ما ببرد
واي از دست طبيبي که غم ما نخرد
![]()
بوی بنفشه میدهد طره مشک سای تو
پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو
دلی كـــز معرفت نــور و صفا دید
به هر چیزی كه دید اول خدا دید
دوستان ببخشید نت منم سرعتش کم شده
در ان نفس که بمیرم در ارزوی تو باشم
واي از دست رفيقي که دل ما ببرد
واي از دست طبيبي که غم ما نخرد
![]()
من نگویم که مرا از قفس ازاد کنیدوفا نکردی و کردم، جفا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم، بریدی و نبریدم
درچمن چون شاخ گل نازک تني افتاده است
سايه نيلوفري بر سوسني افتاده است
![]()
اين تاپيك قشنگ را ( شعر في البداهه) هم دوستان زحمت شو كشيدند ولي قوانين شو نگفتن
ولي سعي كنيم گاهي هم شعر في البداهه اينجا بنويسيم فكر كنم از اينجا پر بارتر بشه
http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.p...�ر-بداهه
در ان نفس که بمیرم در ارزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
من پرستوي خزان ديده و خاموش تو اممن نگویم که مرا از قفس ازاد کنید
حسرتي گر به دلم هست همان دوري توست
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید
دوستان شبتون خوش...![]()
درچمن چون شاخ گل نازک تني افتاده است
سايه نيلوفري بر سوسني افتاده است
![]()
اين تاپيك قشنگ را ( شعر في البداهه) هم دوستان زحمت شو كشيدند ولي قوانين شو نگفتن
ولي سعي كنيم گاهي هم شعر في البداهه اينجا بنويسيم فكر كنم از اينجا پر بارتر بشه
http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.p...�ر-بداهه
در ان نفس که بمیرم در ارزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
دوستان شبتون خوش...![]()
تاریکم و از طلوع ترسی دارم
مغرورم و از خضوع ترسی دارم
دلگیر غروب جمعه ای هستم که
از شنبه و از شروع ترسی دارم
در ان نفس که بمیرم در ارزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
من نگویم که مرا از قفس ازاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید
دوستان شبتون خوش...![]()
شب خوش خانومی
مزرع سبــز فلک دیـــدم و داس مـــه نـــو
یادم از کشته ی خویش آمد و هنگام درو
در دشت سفید و زرد بابونه ی تو
پیچیده دوباره عطر گلپونه ی تو
از دوری من اگر که غمگین نشدی
پس چیست چنین چکیده بر گونه ی تو؟!
شب همگی اروووم و رویایی
وقت اذان گذشت و خورشید خواب ماند
افسوس وعده های خدا در کتاب ماند
شب شمام بر همین منوال
وقت تنگ است ولي غصه ز حد افزون است
باز کن پنجره را تا نفسي تازه کنيم
![]()
آره ولي بايد منت " نغمه ايراني" رو هم تحمل كني
داني چگونه باشد از دوستان جدائي
چون ديده اي كه ماندخالي ز روشنائي
![]()
یار آن بود که صبر کند بر جفای یار
ترک رضای خویش کند بر رضای یار
امشب خیلی با ی مشاعره می کنید :دی
وقت تنگ است ولي غصه ز حد افزون است
باز کن پنجره را تا نفسي تازه کنيم
![]()
آره ولي بايد منت " نغمه ايراني" رو هم تحمل كني
راه ما ميخانه و مقصد دل ياران ماست
کج نشسته، دلشکسته راست ميگوئيم راست
![]()
يك دفعه تذكر سر سختي به من داد كه شعر في البداهه ننويسم
شما هم يه زماني دددددد زياد ميدادي
راه ما ميخانه و مقصد دل ياران ماست
کج نشسته، دلشکسته راست ميگوئيم راست
![]()
يك دفعه تذكر سر سختي به من داد كه شعر في البداهه ننويسم
شما هم يه زماني دددددد زياد ميدادي
تا کی غم آن خورم که دارم یا نهکاین دم که فرو برم برآرم یا نه
وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
پر کن قدح باده که معلومم نیست
جدی ؟ برای من تذکر نیومد خدارو شکر
ددددد
پس اگه بحث انتقامه ایرادی نداره![]()
مرا مقایسه بــا تـــو بگو کسی نکند
کنار گل مگر از حسن خار میگویند؟
تو رفته ای و نشستم کنار این همدم
به این رفیق قدیمی سه تار میگویند
ببحشید بیخوابی زد به سرم خخح
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |