مشاعرۀ سنّتی

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوش مرغی به صبح می نالید / عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش


[FONT=&quot]شب‌ زنده داری میکنی تا صبح زاری میکنی[/FONT]
[FONT=&quot]تو بیقراری میکنی من بیقرارت نیستم[/FONT]
[FONT=&quot]پاییز تو سر میرسد قدری زمستانی و بعد[/FONT]
[FONT=&quot]گل میدهی نو میشوی من در بهارت نیستم[/FONT]
 

نگار88

کاربر بیش فعال
شب‌ زنده داری میکنی تا صبح زاری میکنی
تو بیقراری میکنی من بیقرارت نیستم
پاییز تو سر میرسد قدری زمستانی و بعد
گل میدهی نو میشوی من در بهارت نیستم

مرنجان دلم را که این مرغ وحشی / ز بامی که برخاست مشکل نشیند
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من همانم که اگر دوست مرا یاد کند
به صفای قدمش دیده ی خود شاد کنم

[FONT=&quot]ما سزاواریم اگر گریانیم این چنین خسته و سرگردانیم ،[/FONT]
[FONT=&quot]ما که دانسته به دام افتادیم ، چرا از عاشقی رو گردانیم ؟[/FONT]
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تکراری بود ولی قبوله...
من مست می عشقم هوشیار نخواهم شد / وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد

[FONT=&quot]دنیا کمکم کرده است،از جمع کمم کرده است[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]بی‌حاصل و بی‌مقدار،یک صفرِ پس از اعشار[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]دلداده و دلگیرم،حیف است نمی‌میرم[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]اِی مادرِ دلتنگم،دلبازترین تابوت[/FONT]
 

نگار88

کاربر بیش فعال
دنیا کمکم کرده است،از جمع کمم کرده است

بی‌حاصل و بی‌مقدار،یک صفرِ پس از اعشار

دلداده و دلگیرم،حیف است نمی‌میرم

اِی مادرِ دلتنگم،دلبازترین تابوت
تا توانی به جهان خدمت محتاجان کن / به دمی یا درمی یا قدمی یا قلمی
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا توانی به جهان خدمت محتاجان کن / به دمی یا درمی یا قدمی یا قلمی


[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot] یک روز می‌ آیی که من دیگر دچارت نیستم[/FONT]

[FONT=&quot]از صبر لبریزم ولی چشم انتظارت نیستم[/FONT]
[FONT=&quot]ی[/FONT][FONT=&quot][/FONT][FONT=&quot]ک روز می‌ آیی که من نه عقل دارم نه جنون[/FONT]

[FONT=&quot]نه شک به چیزی نه یقین مست و خمارت نیستم[/FONT]
 

نگار88

کاربر بیش فعال
یک روز می‌ آیی که من دیگر دچارت نیستم

از صبر لبریزم ولی چشم انتظارت نیستم
یک روز می‌ آیی که من نه عقل دارم نه جنون

نه شک به چیزی نه یقین مست و خمارت نیستم
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی / نروم جز به همان ره که توام راهنمایی
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی / نروم جز به همان ره که توام راهنمایی

[FONT=&quot]یک شبی مجنون نمازش را شکست[/FONT]
[FONT=&quot]بی وضو در کوچه لیلا نشست[/FONT]
[FONT=&quot]عشق آن شب مست مستش کرده بود[/FONT]
[FONT=&quot]فارغ از جام الستش کرده بود[/FONT]
[FONT=&quot]سجده ای زد بر لب درگاه او[/FONT]
[FONT=&quot]پر زلیلا شد دل پر آه او[/FONT]
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شمس تبریزی بر آمد در دلم بزمی نهاد
از شراب عشق گشتست این در و دیوار مست



تو در خواب خوشی، احوال بیماران چه می‌دانی؟
تو در آسایشی، تیمار بیماری چه می‌دانی؟

نداری جز دل آزاری و ناز و دلبری کاری
تو غمخواری و دلجویی و دلداری چه می‌دانی؟


تو چون یک شب به سودای سر زلف پریشانش
نپیمودی درازی شب تاری چه می‌دانی؟

برو زاهد چه پرهیزی ز ناز و شیوه چشمش؟
بپرس این شیوه از مستان تو هشیاری چه می‌دانی؟


دلا گفتم، غم خود خور که کار از دست شد بیرون
تو را غم خوردن است ای دل تو غمخواری چه می‌دانی؟
 

baran256016

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک نفر امد قرارم را گرفت
برگ و بار و شاخسارم را گرفت
چهارفصل من بهاری بود حیف
باد پاییزی بهارم را گرفت
اعتباری داشتم در پیش عشق
با نگاهی اعتبارم را گرفت

عشق یا چیزی شبیه عشق بود
آمد و دارو ندارم را گرفت
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یک نفر امد قرارم را گرفت
برگ و بار و شاخسارم را گرفت
چهارفصل من بهاری بود حیف
باد پاییزی بهارم را گرفت
اعتباری داشتم در پیش عشق
با نگاهی اعتبارم را گرفت

عشق یا چیزی شبیه عشق بود
آمد و دارو ندارم را گرفت

تا با شدم این جان گرامی در تن،
خواهم به غم عشق تو جان پروردن

چون زلف تو تا سرم بود بر گردن
شور تو ز سر بدر نخواهم کردن
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا