مشاعرۀ سنّتی

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز

در غمش هر شب به گردون پیک آهم می‌ رسد

صبر کن ای دل شبی آخر به ما هم می‌ رسد


- ملک الشعرای بهار


دوستان عزیز عیدتون مبارک

ببخشید من بی اجازه اومدم

شب خوش


:gol:
 

baran 2012

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
:smoke:


دلا چو پیر شدی حسن و نازکی مفروش ..................................... که این معامله در عالم شباب رود

:w12:

دلی که غیب نمای است و جام جم دارد

ز خاتمی که دمی گم شود چه غم دارد

دوستان ممنون از همراهیتون ،شب خوش :gol:

 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دل ميرود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا كه راز پنهان خواهد شد آشكارا


از گریهٔ گرم دیده آتشناک است
آلوده به خون و از تماشا پاک است

از بس که شکسته ام ز بیم تو نگاه
گویی که مرا دیده پر از خاشاک است
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
از گریهٔ گرم دیده آتشناک است
آلوده به خون و از تماشا پاک است

از بس که شکسته ام ز بیم تو نگاه
گویی که مرا دیده پر از خاشاک است

تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده ام
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده ام

میزند مرغ دلم پر به هوای اشرف
چونکه فردوس نباشد به صفای اشرف

گویند بهشت، لیک تا دید صفاش
از شرم فکند سر بپای اشرف
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
میزند مرغ دلم پر به هوای اشرف
چونکه فردوس نباشد به صفای اشرف

گویند بهشت، لیک تا دید صفاش
از شرم فکند سر بپای اشرف
فاش می گویم و از گفته ی خود دلشادم
بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم
 
  • Like
واکنش ها: ros.

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ماه من تعجیل اگر دارد به رفتن ، باک نیست
اری او عمر است و دارد عمر در رفتن شتاب

بر جان منت جان رهی فرمانست
فرمان تو مرا جان مرا درمانست

جز تو هر کس که باشدم یکسانست
جانست و تویی بتا تویی و جانست
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بر جان منت جان رهی فرمانست
فرمان تو مرا جان مرا درمانست

جز تو هر کس که باشدم یکسانست
جانست و تویی بتا تویی و جانست

تنهایی و عشق و درد، مخلوطی که...
مرگ است به زندگی چه مربوطی که...
هی غلت زدم در خود و غلتک خوردم
مشت و لگد بزرگ و کوچک خوردم
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
بر جان منت جان رهی فرمانست
فرمان تو مرا جان مرا درمانست

جز تو هر کس که باشدم یکسانست
جانست و تویی بتا تویی و جانست

تا مطربان ز شوق منت آگهی دهند
قول و غزل به ساز و نوا می‌فرستمت
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
تنهایی و عشق و درد، مخلوطی که...
مرگ است به زندگی چه مربوطی که...
هی غلت زدم در خود و غلتک خوردم
مشت و لگد بزرگ و کوچک خوردم
من می روم ز کوی تو و دل نمی رود
این زورق شکسته ز ساحل نمی رود
گویند دل ز عشق تو برگیرم ای دریغ
کاری که خود ز دست من و دل نمی رود
 

معمار فرناز

عضو جدید
تا دستها کمر نکنی بر میان دوست
بوسی به کام دل ندهی بر
دهان دوست
دانی حیات کشته شمشیر
عشق چیست
سیبی گزیدن از
رخ چون بوستان دوست
 

معمار فرناز

عضو جدید
یاس های باغ احساس مرا پرپر مکن
من در این
ویرانه سرگردان دیدار توام
........................
.....................................
........................................
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یاس های باغ احساس مرا پرپر مکن
من در این
ویرانه سرگردان دیدار توام
........................
.....................................
........................................
ما زنده به عشقیم فنا را نشناسیم
شایسته ی دردیم دوا را نشناسیم
 

baran256016

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا کی ای دلبر دل من بار تنهایی کشد
ترسم از تنهایی احوالم به
رسوایی کشد!
گلم مشاعره به معنای این هست که شما باید با حرف اخر شعر قبل یه شعر بگین
سه تا پست گذاشتید و هیچ کدوم هم رعایت نکردین...
شما باید با ن یه شعر میگفتید....
روزتون خوش...
 

ros.

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد
آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست


ترا من چشم در راهم شباهنگام
که میگیرند در شاخ تلاجن سایع ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
ترا من چشم در راهم
 

baran256016

عضو جدید
کاربر ممتاز
چنین گفت حافظ :

دریغ مدت عمرم که بر امید وصال.....به سر رسید و نیامد به سر زمان فراق

ای نوبهار عاشقان داری خبر از یار ما

اب از تو ابستن چمن و ای از تو
خندان باغ ها
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
ترا من چشم در راهم شباهنگام
که میگیرند در شاخ تلاجن سایع ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
ترا من چشم در راهم
من چه گویم زغم دل که تو میدانی چیست
آنچه در عمق
سکوت من عاشق جاریست
دور گشتی زدلم هم نفس دیروزی
از من اکنون
شبحی زانچه تودیدی باقیست
 

baran256016

عضو جدید
کاربر ممتاز
ترا من چشم در راهم شباهنگام
که میگیرند در شاخ تلاجن سایع ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
ترا من چشم در راهم
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است...:redface:
 

baran256016

عضو جدید
کاربر ممتاز
من چه گویم زغم دل که تو میدانی چیست
انچه در عمق سکوت من عاشق جاریست
دور گشتی زدلم هم نفس دیروزی
از من اکنون شبحی زانچه تودیدی باقیست

تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت
تا باز چه اندیشه کند رای صوابت
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
من چه گویم زغم دل که تو میدانی چیست
انچه در عمق سکوت من عاشق جاریست
دور گشتی زدلم هم نفس دیروزی
از من اکنون شبحی زانچه تودیدی باقیست

تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت
تا باز چه اندیشه کند رای صوابت


تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است...http://www.www.www.iran-eng.ir/images/smilies/icon_redface.gif

تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت
تا باز چه اندیشه کند رای صوابت
تو چو رفتي خيالت مانده بر دل
چنان كز كاروان ، آتش به منزل

 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا