مشاعرۀ سنّتی

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
تاتوانی تشنه راسیراب کن
درمجالس خدمت اصحاب کن

نعره زد عشق که خونین جگری پیدا شد
حُسن لرزید که صاحب نظری پیدا شد

 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نعره زد عشق که خونین جگری پیدا شد
حُسن لرزید که صاحب نظری پیدا شد


[FONT=&quot]دستان بسته ام آزاد نبود تا هر چشم انداز را به جان در برکشم[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]هر نغمه و هر چشمه و هر پرنده[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]هر بدر کامل و هر پگاه دیگر[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]هر قله و هر درخت و هر انسان دیگر را[/FONT][FONT=&quot].[/FONT]
 

pearan

عضو جدید
کاربر ممتاز
دستان بسته ام آزاد نبود تا هر چشم انداز را به جان در برکشم
هر نغمه و هر چشمه و هر پرنده
هر بدر کامل و هر پگاه دیگر
هر قله و هر درخت و هر انسان دیگر را.

امیدواران دست طلب ز دامن دوست
اگر فروگسلانند در که آویزند
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
دستان بسته ام آزاد نبود تا هر چشم انداز را به جان در برکشم
هر نغمه و هر چشمه و هر پرنده
هر بدر کامل و هر پگاه دیگر
هر قله و هر درخت و هر انسان دیگر را.

اشك گرم و آه سرد و روي زرد و سوز دل
حاصل
عشقند و من اين نكته مي ‌دانم چو شمع
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

اشك گرم و آه سرد و روي زرد و سوز دل
حاصل
عشقند و من اين نكته مي ‌دانم چو شمع
[FONT=&quot]عشق معشوق و غم دوست بزد بر تو شرر[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT][FONT=&quot]ای كه در قول و عمل شهره بازار شدی[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT][FONT=&quot]مسجد و مدرسه را روح و روان بخشيدی[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT][FONT=&quot]وه كه بر مسجديان نقطه پرگار شدی[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT]
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امیدواران دست طلب ز دامن دوست
اگر فروگسلانند در که آویزند

[FONT=&quot]در امتداد رود[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]ما گفتگو کنان،[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]رفتیم[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]گفتم[/FONT][FONT=&quot]:
[/FONT][FONT=&quot]هنوز هم؟[/FONT][FONT=&quot]!
[/FONT][FONT=&quot]شاید که آب رفته به جوی آید[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]خندید[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]یعنی،[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]گیرم که آب رفته به جوی آید[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]با آبروی رفته چه باید کرد؟[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT]
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
عشق معشوق و غم دوست بزد بر تو شرر

ای كه در قول و عمل شهره بازار شدی

مسجد و مدرسه را روح و روان بخشيدی

وه كه بر مسجديان نقطه پرگار شدی

یارب دردی که ناله آغاز کنم
شوری که سرود شوق را ساز کنم
چشمی که به سوی خویش چون باز کنم
آن گمشده را ز دور
آواز کنم

 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
سلام
:gol:

در خم زلف تو پابند جنون شد دل من

بی‌ خبر از دو جهان غرقه به خون شد دل من


چونکه با رشته گیسوی تو پیوندی داشت

مو به مو بسته به زنجیر جنون شد دل من


- شاطرعباس صبوحی



 

Sahar Gh

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
:gol:

در خم زلف تو پابند جنون شد دل من

بی‌ خبر از دو جهان غرقه به خون شد دل من


چونکه با رشته گیسوی تو پیوندی داشت

مو به مو بسته به زنجیر جنون شد دل من


- شاطرعباس صبوحی




نیش عقرب نه از ره کین است
اقتضای طبیعتش این است
 

tanin67

عضو جدید
وقت اذان گذشت و خورشید خواب ماند
افسوس وعده های خدا در کتاب ماند

دیدی آن را که تو خواندی به جهان یارترین
سینه را ساختی از عشقش سرشارترین
آنکه میگفت منم بهر تو غمخوارترین
چه دل آزارترین شد چه دل آزارترین
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیدی آن را که تو خواندی به جهان یارترین
سینه را ساختی از عشقش سرشارترین
آنکه میگفت منم بهر تو غمخوارترین
چه دل آزارترین شد چه دل آزارترین
[FONT=&quot]نزدیک منی ز اتشت میسوزم[/FONT]
[FONT=&quot]دور ازمنی و زدوریت میسوزم[/FONT]
[FONT=&quot]پس من چه کنم چه خاک بر سر ریز[/FONT]
[FONT=&quot] از دیدن و از ندیدنت میسوزم...[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
درد مارا نیست درمان الغیاث
هجر مارا نیست پایان الغیاث

سعی نکن مشاعره رو به بن بست بکشونی :w01:

ثناهای پریرخ بر زبان راند
پری بنشست و او را نیز بنشاند

به پرسیدش که چونی وز کجائی
که بینم در تو رنگ آشنایی


جوابش داد مرد کار دیده
که هستم نیک و بد بسیار دیده

نظامی گنجوی
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
همی گویم و گفته‌ام بارها

بود کیش من مهر دلدارها


پرستش به مستی‌ست در کیش مهر

برونند زین جرگه هشیارها


به شادی و آسایش و خواب و خور

ندارند کاری دل‌ افگارها


بجز اشک چشم و بجز داغ دل

نباشد به دست گرفتارها


کشیدند در کوی دلدادگان

میان دل و کام دیوارها


چه فرهادها مرده در کوه‌ها

چه حلاج‌ها رفته بر دارها


چه دارد جهان جز دل و مهر یار

مگر توده‌هایی ز پندارها


ولی راد مردان و وارستگان

نبازند هرگز به مردارها

...


- علامه طباطبایی


شاید عمدی نبوده داداش .
:gol:


 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همی گویم و گفته‌ام بارها

بود کیش من مهر دلدارها


پرستش به مستی‌ست در کیش مهر

برونند زین جرگه هشیارها


به شادی و آسایش و خواب و خور

ندارند کاری دل‌ افگارها


بجز اشک چشم و بجز داغ دل

نباشد به دست گرفتارها


کشیدند در کوی دلدادگان

میان دل و کام دیوارها


چه فرهادها مرده در کوه‌ها

چه حلاج‌ها رفته بر دارها


چه دارد جهان جز دل و مهر یار

مگر توده‌هایی ز پندارها


ولی راد مردان و وارستگان

نبازند هرگز به مردارها

...


- علامه طباطبایی


شاید عمدی نبوده داداش .
:gol:



از لعل تو کام دل و جان نتوان خواست
فاشش نتوان گفت و نهان نتوان خواست

پرسش کردی به یک زبانم شب دوش
و آن عذر کنون به صد زبان نتوان خواست
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا بود بار غمـــَت بر دل بـــی‌هـــوش مرا

سوز عشقـت ننـشاند ز جگر جـــوش مـرا


سعدی

__________________
 

زهـــرا

عضو جدید
تا بود بار غمـــَت بر دل بـــی‌هـــوش مرا

سوز عشقـت ننـشاند ز جگر جـــوش مـرا


سعدی

__________________


از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران

ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران

 

tanin67

عضو جدید
سعی نکن مشاعره رو به بن بست بکشونی :w01:
نظامی گنجوی

وا اولا که من از قصد ننوشتم بعدشم قشنگی مشاعره به همینه دیگه شما اگه یه بیت حداقل نتونین با ث بگین که دیگه مشاعره برا چی میکنین:razz:

نیست دلداری که دلداری کند
نیست غم خواری که غم خواری کند گر چه یاران بسیارند هر طرف نیست یاری تا مرا یاری کند
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا