میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
تن او خرمنی بود از گل یاس
دلم افتاد از شوقش به وسواس
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
تن او خرمنی بود از گل یاس
دلم افتاد از شوقش به وسواس
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب میگذرد
نمی دونم دلم دیوونه کیست
اسیر نرگس مستونه کیست
ناظر روی تو صاحب نظرانند اری
سر گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست
یکی چو باده پرستان صراحی اندر دستدو روزه حبس قفس سهل باشد ای بلبل
از آن بترس که دیگر ببوستان نرسی
یکی چو باده پرستان صراحی اندر دست
یکی چو ساقی مستان به کف گرفته ایاغ
من برنخیزم از سر راه وفای تودر راه عشق با دل شيدا فتاده ام
چندان دويده م كه از پا فتاده ام
عمری میان کوره بیداد سوخیتمدر وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع
مینماید عکس می در رنگ روی مه وشت
همچو برگ ارغوان بر صفحه نسرین غریب
بس غریب افتاده است آن مور خط گرد رخت
گر چه نبود در نگارستان خط مشکین غریب
ای پادشه خوبان داد از غم تنهاییاي سرخ گشته از تو بخون روي زرد ما
ما را زدرد كشته و غافل ز درد ما
لاف از سخن چو در توان زدیکدم نمیرود که نه در خاطری ولیک
بسیار فرق باشد از اندیشه تا وصول
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرسدلم امروز از آن لب هرزمان شكري دگر دارد
زبان كز شكوه ام پر زهر بوداكنون شكر دارد
زور تو ناچیز و زور موج زیاد است
راه تو بسته است و دست پای تو خسته است .............
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |