مشاعرۀ سنّتی

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
یارب که از دریا دلی خود گوهریکتا شوی -- ای اشک چشم آسمان در دامن دریا بیا


اگر يک سو کني زان رخ سر زلف چو سنبل را
ز روي لاله رنگ خود خجالت‌ها دهي گل را

مرا پيش لب لعل تو سربازيست در خاطر
اگر چه پيش روي تو سربازيست کاکل را
 

*setareh66*

عضو جدید
کاربر ممتاز
گلم شرمنده تشکر ندارم!!:heart:
آخر نه چراغيم كه خنديم به ايوان - شمعيم كه در گوشه كاشانه بگرييم
 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
گلم شرمنده تشکر ندارم!!:heart:
آخر نه چراغيم كه خنديم به ايوان - شمعيم كه در گوشه كاشانه بگرييم


من دیوانه چو زلف تو رها می کردم
هیچ لایق ترم از حلقه زنجیر نبود
یارب این آیینه ی حسن چه جوهر دارد
که در او آه مرا قوت تاثیر نبود
 

*setareh66*

عضو جدید
کاربر ممتاز
دمي چون کوره‌ي آتش چرا چون شمع نگدازم --- عزيز من دل عاشق که از آهن نخواهد شد
گل از دامن فرو ريز و چو باد از اين چمن بگذر --- که جز خون دل آخر نقش اين دامن نخواهد شد
 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
با دلی که بوئی از وفا نبرده است
جور بیکرانه و بهانه خوشتر است
در کنار این مصاحبان خودپسند
ناز و عشوه های زیرکانه خوشتر است
 

*setareh66*

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا که نامی شدم از نام نبردم سودی -- گر نمردم منو این گوشه ی گمنامیها
نشود رام سر زلف دلارامم دل -- ای دل از کف ندهی دامن آرامی ها
 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
آن لعل در آبگینه ساده بیار
و آن محرم و مونس هر آزاده بیار

چون میدانی که مدت عالم خاک
باد است که زود بگذرد باده بیار
 

*setareh66*

عضو جدید
کاربر ممتاز
ره ماتم سرای ما ندانم از که می پرسد - زمستانی که نشناسد در دولت سرایان را
به دوش از برف بالاپوش خز ارباب می آید - که لرزاند تن عریان بی برگ و نوایان را
 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
ایدل غم این جهان فرسوده مخور
بیهوده نی غمان بیهوده مخور

چون بوده گذشت و نیست نابوده پدید
خوش باش غم بوده و نابوده مخور

 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
روز بازار جوانی پنج روزی بیش نیست

نقد را باش ای پسر کفت بود تأخیر را


آن پری چهره که ما را نگران می‌دارد
چشم با ما و نظر، با دگران می‌دارد

زیر لب می‌دهم وعده، که کامت بدهم
غالب آن است که ما را به زبان، می‌دارد

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
آن پری چهره که ما را نگران می‌دارد
چشم با ما و نظر، با دگران می‌دارد

زیر لب می‌دهم وعده، که کامت بدهم
غالب آن است که ما را به زبان، می‌دارد

دست در گردن مینا فکنم تا به سحــــــــــــــر
بر نیاید به جز این کار ز دستــــــــــــم امشب
 

Faeze Ardeshiry

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
دست در گردن مینا فکنم تا به سحــــــــــــــر
بر نیاید به جز این کار ز دستــــــــــــم امشب
بودیم و کسی پاس نمیداشت که هستیم
باشد که نباشیم و بدانند که بودیم
 

N. fotros

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرده بدم زنده شدم ،گریه بدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
 

بد ذات

عضو جدید
مرده بدم زنده شدم ،گریه بدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم


ما را ز خیال تو چه پروای شراب است

خم گو سر خود گیر که خمخانه خراب است


گر خمر بهشت است بریزید که بی دوست

هر شربت عذبم که دهی عین عذاب است
 

Dehaty

عضو جدید
تو را سری است که با ما فرو نمی اید
مرا دلی که صبوری از او نمی آید

ما را ز خیال تو چه پروای شراب است

خم گو سر خود گیر که خمخانه خراب است


گر خمر بهشت است بریزید که بی دوست

هر شربت عذبم که دهی عین عذاب است
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
روز هجران و شب فرقت يار آخر شد
زدم اين فال و گذشت اختر و كار آخر شد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
در بیابان گر به شوق کعبه قذم خواهی زد
سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور
رفیق اهل دل و یار محرمی دارم
بساط باده و عیش فراهمی دارم
کنار جو، چمن شسته را نمی خواهم
که جوی اشکی و مژگان پُر نَمی دارم
 

Faeze Ardeshiry

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
رفیق اهل دل و یار محرمی دارم
بساط باده و عیش فراهمی دارم
کنار جو، چمن شسته را نمی خواهم
که جوی اشکی و مژگان پُر نَمی دارم
من از بالانشینی خار یر دیوار دانستم
که نا کس کس نمیگردد بدین بالا نشینی ها
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
من از بالانشینی خار یر دیوار دانستم
که نا کس کس نمیگردد بدین بالا نشینی ها
ای رفته ز دل ، رفته ز بر ، رفته ز خاطر
بر من منگر تاب نگاه تو ندارم
بر من منگر زانکه به جز تلخی اندوه
در خاطر از آن چشم سیاه تو ندارم
 

Faeze Ardeshiry

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
ای رفته ز دل ، رفته ز بر ، رفته ز خاطر
بر من منگر تاب نگاه تو ندارم
بر من منگر زانکه به جز تلخی اندوه
در خاطر از آن چشم سیاه تو ندارم
من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی
ولی با خواری و خفت ، پی شبنم نمیگردم
 

Faeze Ardeshiry

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
ما دلشدگان خسرو شيرين پناهيم
ما کشته آن مه رخ خورشيد کلاهيم
میرسد روزی که بی من روزها را یر کنی
میرسد روزی که مرگ عشق را باور کنی
میرسد روزی که تنها در کنار عکس من
نامه های کهنه ام را مو به مو از بر کنی
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا