یارب که از دریا دلی خود گوهریکتا شوی -- ای اشک چشم آسمان در دامن دریا بیا
گلم شرمنده تشکر ندارم!!
آخر نه چراغيم كه خنديم به ايوان - شمعيم كه در گوشه كاشانه بگرييم
روز بازار جوانی پنج روزی بیش نیست
نقد را باش ای پسر کفت بود تأخیر را
آن پری چهره که ما را نگران میدارد
چشم با ما و نظر، با دگران میدارد
زیر لب میدهم وعده، که کامت بدهم
غالب آن است که ما را به زبان، میدارد
بودیم و کسی پاس نمیداشت که هستیمدست در گردن مینا فکنم تا به سحــــــــــــــر
بر نیاید به جز این کار ز دستــــــــــــم امشب
مرده بدم زنده شدم ،گریه بدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
ما را ز خیال تو چه پروای شراب است
خم گو سر خود گیر که خمخانه خراب است
گر خمر بهشت است بریزید که بی دوست
هر شربت عذبم که دهی عین عذاب است
در بیابان گر به شوق کعبه قذم خواهی زدروز هجران و شب فرقت يار آخر شد
زدم اين فال و گذشت اختر و كار آخر شد
رفیق اهل دل و یار محرمی دارمدر بیابان گر به شوق کعبه قذم خواهی زد
سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور
من از بالانشینی خار یر دیوار دانستمرفیق اهل دل و یار محرمی دارم
بساط باده و عیش فراهمی دارم
کنار جو، چمن شسته را نمی خواهم
که جوی اشکی و مژگان پُر نَمی دارم
ای رفته ز دل ، رفته ز بر ، رفته ز خاطرمن از بالانشینی خار یر دیوار دانستم
که نا کس کس نمیگردد بدین بالا نشینی ها
من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبیای رفته ز دل ، رفته ز بر ، رفته ز خاطر
بر من منگر تاب نگاه تو ندارم
بر من منگر زانکه به جز تلخی اندوه
در خاطر از آن چشم سیاه تو ندارم
من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی
ولی با خواری و خفت ، پی شبنم نمیگردم
میرسد روزی که بی من روزها را یر کنیما دلشدگان خسرو شيرين پناهيم
ما کشته آن مه رخ خورشيد کلاهيم
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |