آی دل دیدی که ماتت کرد و رفت؟
خنده ای بر خاطراتت کرد ورفت..
تیر اه مارا زگردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن برجای خود پرهیز کن از تیر ما
آی دل دیدی که ماتت کرد و رفت؟
خنده ای بر خاطراتت کرد ورفت..
ای صبا امشبم مدد فرمای
که سحرگه شکفتنم هوس است
آن که در طرز غزل نکته به حافظ آموخت
یار شیرین سخن نادره گفتار من است
منم که گوشه میخانه خانقاه من است
دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است
تو میگفتی که چشمانت مرا آتش مجسم کرد
به رسمی آتشین امشب خودم را شعله خواهم کرد
در نمازند درختان و کل از باد وزان
خم به سرچشمه در کار وضو میبینم
ما خود افتادگان مسکینیم
حاجت دام گستریدن نیست
ما خود افتادگان مسکینیم
حاجت دام گستریدن نیست
دل ميرود ز دستم صاحبدلان خدارااشک خونین بنمودم به طبیبان گفتند
درد عشق است و جگرسوز دوایی دارد
روز هجران و شب فرقت يار آخر شدای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر
زار و بیمار غمم راحت جانی به من آر
راهی ست راه عشق که هيچش کناره نيستدوش میگفت به مژگان درازت بکشم
یا رب از خاطرش اندیشه بیداد ببر
تا زر شعر من از سکهٔ تو نام گرفت
هر درمسنگ مرا قیمت دیناری هست
ظالمان مرده دل و مظلومکان نوحهکنان
هیچ دلسوزی نباشد مرده را بر نوحهگر
ندهد عاشق تو دل به کسی
به کسی چون دهد خلیفه خراج
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |