مشاعرۀ سنّتی

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
در میان پرده خون عشق را گلزارها

عاشقان را با جمال عشق بیچون کارها

ای نفس خرم باد صبا
از بر یار آمده‌ای مرحبا

قافله شب چه شنیدی ز صبح
مرغ سلیمان چه خبر از سبا:gol:
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد:gol:
شب خوش:gol:
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
در هوس خیال او همچو خیال گشته ام
وز سر رشک نام او نام رخ قمر برم

 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
من گه ملول گشتمی از نفس فرشتگان
قیل م مقال عالمی میکشم از برای تو
 

"eli"

عضو جدید
الف بده!

الف بده!

وقت طرب خوش یافتم آن دلبر طناز را

ساقی بیار آن جام می مطرب بزن آن ساز را

روی خوش و آواز خوش دارند هر یک لذتی

بنگر که لذت چون بود محبوب خوش آواز را
 

*Afash*

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقت طرب خوش یافتم آن دلبر طناز را

ساقی بیار آن جام می مطرب بزن آن ساز را

روی خوش و آواز خوش دارند هر یک لذتی

بنگر که لذت چون بود محبوب خوش آواز را

آقا نگاهت جای آهو هاست، می دانم
دستان پاکت مثل من تنهاست، می دانم

آقا دلت در هیچ ظرفی جا نمی گیرد
جای دل تو وسعت دریاست ، می دانم

می آیی و با دستهایت پاک خواهی کرد
اشکی که روی گونه مان پیداست ، می دانم

برگشتنت در قلب های مرده مردم
همرنگ طوفانی ترین دریاست ، می دانم

 
  • Like
واکنش ها: elva

elva

عضو جدید
من آن آزاده بیخانمانم
من آن محنت نصیب سخت جانم

من آن سرگشته خارم در بیابان
که هر بادی وزد پیشش دوانم
 

زيگفريد

عضو جدید
کاربر ممتاز
مثل آهو می کشد گردن ولی رم می کند
با رمـــــیدنهای خــــود از عمر من کم کند

می نهد بر شانه های خسته ام بار نگاه
بار سنگینی که پشت کوه را خم می کند

گرچه می ریزد شراب از چشم های مست او
کاسه صــــــبر مـــــرا لـــــبریز از غم می کند

با رقیبان می نشــــیند بـــاده نوشی می کند
چون مرا می بیند از غم چهره در هم می کند

بس که دور از چشم هایش سوگواری کرده ام
هر که می بیند مـــرا یــــــاد از محرم می کند

در عبور از لحظه های زندگی جز عشق نیست
آن که اســــــباب غـــــم ما را فراهم می کند.
 

*Afash*

عضو جدید
کاربر ممتاز
ره نمایا ره نمایم تا روم راه تو باز
طاعت این کی باشد و من به کنم ترک نماز
خود فریبی تا به کی دیگر فریبی تا به چند ؟
من نخواهم این چنین راه تو و راز و نیاز
دل به پیش دیگران دارم که دستم سوی توست
و ین خیالم جای دیگر روی من شد بر حجاز
بهتر این سجاده را رو بر خیال افتد به پیش
سفره ی دل بر دگر وین سفره نامش جا نماز
اشکی از چشمی بیاید بر کنار یک پیاز
با صفا تر می نماید تا ریا بر جا نماز
جای مهری شد به پیشانی چو از راه ریا
چون به خلوت می رود آن کار دیگر کرده باز
تا به کی با این تعلل راه تزویر و ریا ؟
زاهدا راه دگر رو این نشد راز و نیاز
و آن بهشتی را تو خواهی پیش ما آمد بناز
بر در میخانه آ با جام می یکدم بساز
 

زيگفريد

عضو جدید
کاربر ممتاز
راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
آن جا جز آن که جان بسپارند چاره نیست
__________________


تا کی در انتظار گذاری به زاریم

باز ای بعد از این همه چشم انتظاریم

:razz:
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]مــــرغ سحـــــر نــــاله ســــــر كن ... داغ مــــــرا تـــــــــازه تـــر كن[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]زآه شــرربـــار ايــــن قــــفــس را ... برشكـــــن و زيــــر و زبــر كن[/FONT]​
 

araz_heidari

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]مــــرغ سحـــــر نــــاله ســــــر كن ... داغ مــــــرا تـــــــــازه تـــر كن[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]زآه شــرربـــار ايــــن قــــفــس را ... برشكـــــن و زيــــر و زبــر كن[/FONT]​
نابرده رنج گنج میسر نمی شود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد:gol:
 

joliet_arch

عضو جدید
دلا تا کی دراین زندان فریب این و آن بینی
یکی زین چاه ظلمانی برونا تا جهان بینی
 

زيگفريد

عضو جدید
کاربر ممتاز
شبهاست که برای خود قصه میگفتم

امشب برای تو میگویم

قصه ای از دیروز...

دیروز و دیروزها که از پس هم آمدند و رفتند...

و من در پی شمارش آنها، بی خبر از سرنوشتی که برایم رقم خورد...

زمان یقه ام را چسبید... و بر زمینم انداخت...

و برد آنچه را که خود به من داده بود...

امروز سرنوشت باز هم برای من رقم خورد

ولی... چه زود خوابت برد و قصه من ناتمام ...

بخواب... آرام آرام...
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا