راهي بزن كه آهي بر ساز آن توان زد[FONT=times new roman, times, serif]یار آن بُوَد که صبر کند بر جفای یار[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]ترک رضای خویش کند بر رضای یار[/FONT]
شعري بخوان كه با آن رصل گران توان زد
راهي بزن كه آهي بر ساز آن توان زد[FONT=times new roman, times, serif]یار آن بُوَد که صبر کند بر جفای یار[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]ترک رضای خویش کند بر رضای یار[/FONT]
راهي بزن كه آهي بر ساز آن توان زد
شعري بخوان كه با آن رصل گران توان زد
در آن چمن كه بتان دست عاشقان گيرند[FONT=times new roman, times, serif]دیـر اسـت کــه دلـــدار پیــامی نفـرستاد[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]ننــوشـت ســلامـیّ و کــلامـی نفــرسـتاد[/FONT]
در آن چمن كه بتان دست عاشقان گيرند
گرت زدست برآيد نگار من باشي
سر درون سينه با دل گويم اسرار غمتیـاد یـاران قدیـمم نرود از دل تنـگ
چون هوای چمن از یاد اسیران قفس![]()
سر درون سينه با دل گويم اسرار غمت
گفتگو با عاشق بي دست و پايت مي كنم
زدو ديده خون فشانم زغمت شب جدائي[FONT=times new roman, times, serif]مژده ای مرغ چمن فصل بهار آمد باز[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]موسم مِی زدن و بـوس و کنـار آمد باز[/FONT]
زدو ديده خون فشانم زغمت شب جدائي
چه كنم كه هست اينها گل باغ آشنائي
در گذر گاه جهان هر چيز جانا بگذردیک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد
یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند![]()
در گذر گاه جهان هر چيز جانا بگذرد
تلخ و شيرين عيش و محنت زشت و زيبا بگذرد
[FONT=times new roman, times, serif]دوستی نیست متـاعی که فراموش شود[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]آشنایی نه چراغی است که خاموش شود[/FONT]
تیره آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموشدوست را مازار، از ما و منت
تا نگردد دوست، خصم و دشمنت
تیره آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما
[FONT=times new roman, times, serif]آن کــس کـه ندارد بسر کوی تو راه[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]از زندگی بـی ثمـرش حـاصل نیست[/FONT]
درين سراي بي كسي كسي به درنميزند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نميزند
يكي ز شب گرفتگان چراغ برنميكند
كسي به كوچه سار شب در سحر نميزند
یارب مباد کز پا جانان من بیفتد
درد و بلای او کاش بر جان من بیفتد...
دل من همی داد گفتی گواهی
که باشد مرا روزی از تو جدایی
تیرت چو ره نشان پران گیردیارا بهشت صحبت یاران همدم است
دیدار یار نامتناسب جهنم است
هر دم که در حضور عزیزی بر آوری
دریاب کز حیات جهان حاصل آن دم است![]()
ز جور کوکب طالع سحرگهان چشمممـا پـِی ِ سایـۀ سَـروَش به تلاشیم همـه
او ز پنـدار من خسته نهان است هنوز
[FONT=times new roman, times, serif] [/FONT]
دلم ز نرگس ساقی امان نخواست به جانمن ز شرم شکوفه لبریزم
یار من کیست ای بهار سپید؟
گر نبوسد در این بهار مرا
یار من نیست ای بهار سپید
تا دل به برم هوای دلبر دارددلم ز نرگس ساقی امان نخواست به جان
چرا که شیوه آن ترک دل سیه دانست
حافظ
تا دل به برم هوای دلبر دارد
افسانهی عشق دلبر از بر دارد
[FONT=times new roman, times, serif]در این شبِ سیـاهم گم گشته راهِ مقصود[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]از گوشه ای بُرون آی ای کوکبِ هدایت[/FONT]
تار سر زلفت به دو عالم ندهم
دل را به دو عالم نگران می داری
[FONT=times new roman, times, serif]یک قصه بیش نیست سخن عشق واین عجب[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]از هــر زبـان کـه میـشنوم نـامکـرر اســت[/FONT]
تا پای کسی سلسله آرا نشود
او را سر قدر آسمان سا نشود
[FONT=times new roman, times, serif]در غم هجر رُخ ماهِ تو در سوز و گـُدازیم[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]تا به کِی زین غم جانکاه بسوزیم و بسازیم[/FONT]
من آن پیرم که شیران را به بازی بر نمی گیرم
تو آهو وش چنان شوخی که با من میکنی بازی
شهریار
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |