در ديده به جاي خواب آب است مرایک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
زيرا كه به ديدنت شتابست مرا
گويند بخواب تا كه بخوابش بيني
اي بي خبران چه وقت خوابست مرا

در ديده به جاي خواب آب است مرایک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
آن كشيدم ز تو اى آتش هجران كه چو شمع
جز فناى خودم از دست تو تدبير نبود
![]()
اي ديــر بدست آمــده بــس زود برفتي .... آتش زدي اندر مـن و چون دود برفتيدر ديده به جاي خواب آب است مرا
زيرا كه به ديدنت شتابست مرا
گويند بخواب تا كه بخوابش بيني
اي بي خبران چه وقت خوابست مرا![]()
دل باغ تماشا را شکستی
بلور آرزو ها را شکستی
نگاه خویش را بیگانه دیدی
چرا آئینه ما را شکستی
دل كه از ناوك مژگان تو در خون مى گشت
باز مشتاق كمانخانه ء ابروى تو بود
![]()
در ديده به جاي خواب آب است مرا
زيرا كه به ديدنت شتابست مرا
گويند بخواب تا كه بخوابش بيني
اي بي خبران چه وقت خوابست مرا![]()
در اين كنج قفس دور از گلستان سوختم مردم .... خبر كن اي صبـا از حال زارم باغبانم را
آن نافه ء مراد كه مى خواستم ز بخت
در چين زلف آن بت مشكين كلاله بود
![]()
دل آئیه ها آتش گرفته
که اینجا غیر رنگ تب نروید
در عــالم محبــت ، الفـت به هم گرفته .... نامهــربــاني او بــا مهـــربـــاني ما
دو دستم ساقه سبز دعایتدر بحر فتاده ام چو ماهى
تا يار مرا به شست گيرد
در پاش فتاده ام به زارى
آيا بود آن كه دست گيرد
![]()
يه شب مهتاب ماه مياد تو خواباي ديــر بدست آمــده بــس زود برفتي .... آتش زدي اندر مـن و چون دود برفتي![]()
دو دستم ساقه سبز دعایت
گـل اشـکم نثـار خاک پایـت
![]()
هرگزم اميد و بيم از وصل و هجر يار نيست .... عاشقم عاشق مرا با وصل و هجران كار نيستيه شب مهتاب ماه مياد تو خواب
منو ميبره كوچه به كوچه
باغ انگوري
باغ الوچه
ترا صبا و مرا آب ديده شد غماز
و گر نه عاشق و معشوق رازدارانند
![]()
دود حیران بهرسو گشت هوشم
تعجب میوزد از دشت هوشم
يه شب مهتاب ماه مياد تو خواب
منو ميبره كوچه به كوچه
باغ انگوري
باغ الوچه
من كه به گوش خويشتن از تو شنيده ام سخن .... چـون شنـوم ز ديگـران حـرف شنيـده ترا
من كه به گوش خويشتن از تو شنيده ام سخن .... چـون شنـوم ز ديگـران حـرف شنيـده ترا
دلم در شاخه یاد تو پیچیـداگر از پرده برون شد دل من عيب مكن
شكر ايزد كه نه در پرده ء پندار بماند
![]()
دود حیران بهرسو گشت هوشم
تعجب میوزد از دشت هوشم
دلم در شاخه یاد تو پیچیـد
چو نیلوفر شکفتـم در هوایت![]()
مكن كه كوكبه ء دلبرى شكسته شود
چو بندگان بگريزند و چاكران بجهند
![]()
اگر کردی بهارا یاد ما را
هوای کوی غم آباد مارا
بگیر از کوچۀ دلگیر پائیز
سراغ منزل فریاد ما را
دگر در انجمن هر گز نگنجی
بهر جا موج آوازت بلند است
تیر روانه میرود سوی نشانه میروددگر در انجمن هر گز نگنجی
بهر جا موج آوازت بلند است
تیر روانه میرود سوی نشانه میرود
ما چه نشستهایم پس شه ز شکار میرسد![]()
درون سینه نگنجد غمی که من دارم[FONT="]دلا مباش چنين هرزه گرد و هر جائى
كه هيچ كار ز پيشت بدين هنر نرود
![]()
درون سینه نگنجد غمی که من دارم
[FONT="]خوش است باغم دل عالمی که من دارم[/FONT]
من و تو گرچه دریانوش بودیم
کنون غرق سراب دیگرانیم
مرا در منزل جانان چه عیش نوش چون هر دممرا " مهتاب " کن در تیره شب ها
که بر هر کلبه ی ویران بتابم
دم گرم مسیحایی به من بخش
که بر بالین بیماران شتابم.
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |