مشاعرۀ سنّتی

[m_sh_eng]

تو از هر در که باز آیی بدین خوبی و زیبایی

دری باشد که از رحمت به روی خلق بگشایی

 

[Mahdi JooN]

یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
از بس كه ننر بود سپردم به ننش

 

[فرح نوش]

شکفته شدگل حمراءوگشت بلبل مست صلای سرخوشی ای صوفیان باده پرست

 

[hoolooo]

تو خفته ای و نشد عشق را کرانه پدید
تبارک الله ازین ره که نیست پایانش

 

[فرح نوش]

شنیده ام سخنی خوش که پیرکنعان گفت فراق یارنه ان می کند که بتوان گفت

 

[sahel7]

ترا من زهر شیرین خوانم ای عشق که نامی خوش تر از اینت ندانم.وگر هر لحظه رنگی تازه گیری به غیر از زهر شیرینت نخوانم...

 

[گلابتون]

مباد روزي چشم من اي چراغ اميد
كه خالي از تو ببينم شبي سراي تو را

دل گرفته من كي چو غنچه باز شود
مگر صبا برساند به من هواي تورا

 

[IT_mm]

ای آسمان مگر دل دیوانه ی منی
اینگونه نره میکشی و فریاد میزنی
من مست و تو نعره کش امشب حکایتی ست
میخانه ات کجاست که سر خوشتر از منی

 

[گلابتون]

يارب تو آن جوان دلاور نگاه دار
كز تير آه گوشه نشينان حذر نكرد

ماهي و مرغ دوش ز افغان من نخفت
وان شوخ ديده بين كه سر از خواب بر نكرد

 

[sh85]

دل من نه مرد آن است که با غمش سراید
مگسی کجا تواند که بیافکند عقابی

 

[nooshafarin]

دل من نه مرد آن است که با غمش سراید
مگسی کجا تواند که بیافکند عقابی

یک پنجره برای من کافیست
یک چنجره به لحظه آگاهی و نگاه وسکوت

 

[afsaneh_k]

تلقین و درس اهل نظر یک اشارت است
گفـــتم کنایــتی و مکـــــرر نمی کنـــــــم

 

[nooshafarin]

تلقین و درس اهل نظر یک اشارت است
گفـــتم کنایــتی و مکـــــرر نمی کنـــــــم

من همان به که از او نیک نگه دارم دل
که بد و نیک ندیدست و ندارد نگهش

 

[afsaneh_k]

شـمع طـربم ولی چـو بنـشستم هیچ​

من جام جمم ولی چو بشکستم هیچ​

 

[nooshafarin]

شـمع طـربم ولی چـو بنـشستم هیچ
من جام جمم ولی چو بشکستم هیچ​

چو من رفتم میفروزید شمعی بر مزار من
چرا بیهوده سوزد بیگناهی در کنار من

 

[afsaneh_k]

نه عمر خضر بماند و نه ملک اسـکندر
نزاع بر سر دنیی دون مکن درویــــش

 

[shanli]

شب چیست برای ما زمان نالش
وان را که نه عاشق است او را مالش
وان عاشق ناقصی که نوکار بود
گوشش نشود گرم به شب بی‌بالش

مولوی

 

[گلابتون]

شوخي نگر كه مرغ دل بيقرار من
سوداي دام عاشقي از سر بدر نكرد

هركس كه ديد روي تو بوسيد چشم من
كاري كه كرد ديده من بي نظر نكرد

 

[hoolooo]

دیدم و آن چشم دل سیه که تو داری
جانب هیچ آشنا نگاه ندارد

 

[Mahdi JooN]

در سياهي دست هاي من
مي شكفت از حس دستانش
شكل سرگرداني من بود
بوي غم مي داد چشمانش

 

[فرح نوش]

شراب تلخ می خواهم که مردافکن بودزورش که تایکدم بیاسایم زدنیاوشروشورش

 

[Mahdi JooN]

شب در اعماق سياهي ها
مه چو در هاله راز آيد
نگران ديده به ره دارم
شايد آن گمشده باز آيد

 

[فرح نوش]

دلا بسوزکه سوزتوکارها بکندنیازنیم شبی دفع صدبلا بکند

 

[Mahdi JooN]

در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند
تا ابد سر نکشد و از سر پیمان نرود
هر چه جز بار غمت بر دل مسکین من است
برود از دل من و از دل من آن نرود

 

[فرح نوش]

دوش سودای رخش گفتم زسربیرون کنم گفت کوزنجیرتاتدبیر این مجنون کنم

 

[Mahdi JooN]

ماه اگر خواست كه از پنجره ها
بيندم در بر او مست و پريش
آنچنان جلوه كنم كاو ز حسد
پرده ابر كشد بر رخ خويش

 

[vahm]

شب چو ماه اسمان پر راز
گرد خود اهسته میپیچد حریر راز
او چو مرغی خسته از پرواز
مینشیند بر درخت خشک پندارم

 

[Mahdi JooN]

من از دو چشم روشن و گريان گريختم
از خنده هاي وحشي توفان گريختم
از بستر وصال به آغوش سرد هجر
آزرده از ملامت وجدان گريختم

 

[vahm]

مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
یا شب وروز به جز فکر توام کاری هست

 

[Mahdi JooN]

تاب بنفشه می‌دهد طره مشک سای تو
پرده غنچه می‌درد خنده دلگشای تو