مشاعرۀ سنّتی

[باران بهاری]

در آفتاب جمال تو،زلف شبگردت
دلم ربود و عجب دزد آشکاری بود

 

[arnela]

دوش می امدو رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دل غمزده ای سوخته بود

 

[valkano سبز]

در حريم عشق نتوان زد دم از گف و شنيد
زانكه انجا جمله اعضا چشم بايد بود و گوش

 

[سارا بلا]

شربتی
از لب لعلش نچشیدم و برفت
روی مه پیکر او سیر ندیدم و برفت...

 

[ie student]

تا که بودیم،نبودیم کسی

کشت ما را غم بی نفسی

تا که رفتیم همه یار شدند

خفته ایم و همه بیدار شدند

قدر آیینه بدانیم چو هست

نه در آن وقت که اقبال شکست...

 

[secret_f]

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود

 

[ie student]

دردم از یار است و درمان نیز هم

دل فدای ا شد و جان نیز هم

 

[secret_f]

من از آن سیاه دارم به غم تو روز روشن​

كه تو ماهی و تعلق به شب سیاه داری​

تو اگر به هر نگاهی ببری هزارها دل​

نرسد بدان نگارا كه دلی نگاهداری

 

[sina1]

یادم آید تو به من گفتی از این عشق حذر کن

لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب آیینه عشق گذران است
باش فردا که دلت با دگران است

 

[canopus]

تا چند همچو شمع زبان آوری کنی

پروانه مراد رسید ای محب خموش

 

[secret_f]

شب آمد و دل تنگم هوای خانه گرفت
دوباره گریه ی بی طاقتم بهانه گرفت
شكیب درد خموشانه ام دوباره شكست
دوباره خرمن خاكسترم ، زبانه گرفت

 

[گلابتون]

توكجايي تا شوم من چاكرت ... چارقت دوزم كنم شانه سرت
دستكت بوسم بمالم پايكت ....وقت خواب آيد بروبم جايكت
اي فداي تو همه بزهاي من ... اي به يادت هي هي و هي هاي من

 

[canopus]

نام پروانه چو بردم بر شمع
آب شد.سوخت.سپس شد خاموش

 

[neda_eng]

شبی مجنون به لیلا گفت
شنیدم عاشقی داری
ولی....
مجنون نخواهدشد

 

[massom11111]

درخت دوستی بنشان که کام دل به بار ارد
نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار ارد

 

[سرمد حیدری]

در نهانخانه عشرت صنمی خوش دارم.......کز سر زلف و رخش نعل در آتش دارم
عاشق و رندم و می خواره به آوار بلند.......وین همه منصب از آن حور پریوش دارم

حافظ

 

[secret_f]

مگر ای اشک تو پاکیزه کنی دامن چشم
ورنه این غرق گنه را ره دیدار کجاست

 

[محـسن ز]

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

 

[secret_f]

هین کج و راست میروی باز چه خورده ای بگو

مست و خراب میروی خانه به خانه کو به کو

 

[cute]

وفا نکردی و کردم,بسر نبردی و بردم
ثبات عهد مرا دیدی ای فروغ امیدم

...
شب خوش

 

[باران بهاری]

مرا که مست توام،این خمار خواهد کشت
نگاه کن که به دست که می سپارندم

"ه.ا.سایه"

 

[سارا بلا]

من که باشم در آن حرم که صبا
پرده دار حریم حرمت اوست...

 

[محـسن ز]

تا کدامین باغ از و خرم ترست
کو برامش کردن آنجا میرود

 

[titisatiti]

تنت بناز طبیبان نیازمند مباد /وجود نازکت آزرده گزند مباد

 

[محـسن ز]

در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود بچشم خویشتن دیدم که جانم میرود

 

[titisatiti]

دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد / چون بشد دلبر وبا یار وفادار چه کرد

 

[سارا بلا]

دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
یاد حریف شهرورفیق سفر نکرد...

 

[محـسن ز]

در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنید
زآنکه آنجا جمله اعضا چشم باید بود و دو گوش

 

[titisatiti]

در راه عشق مرحله قرب و بعد نیست /می بینمت عیان ودعا می فرستمت

 

[محـسن ز]

تا ابد گنج غمش در دل ما خواهد بود
زآنکه گنجش ز ازل در دل ویرانه ماست