مشاعرۀ سنّتی

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
هرچند می روم تو کمی فکر کن به من
وقتی کنار سنگ مزارم نشسته ای

یک نظر مستانه کردی عاقبت
عقل را دیوانه کردی عاقبت
با غم خود آشنای کردی مرا
از خودم بیگانه کردی عاقبت


فیض کاشانی



 

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یک نظر مستانه کردی عاقبت
عقل را دیوانه کردی عاقبت
با غم خود آشنای کردی مرا
از خودم بیگانه کردی عاقبت


فیض کاشانی




تو اگر باشے و من باشم و باران باشد
به بغل میڪشمت گر چه خیابان باشد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تو اگر باشے و من باشم و باران باشد
به بغل میڪشمت گر چه خیابان باشد

در نگاهت رنگ آرامش نمایان می شود
آه می ترسم که دارد باز طوفان می شود

آرزوهایم همین کاخــی کـــه برپا کرده ام
زیر آن طوفان سنگین سخت ویران می شود
 

bid-majnoon

عضو جدید
در نگاهت رنگ آرامش نمایان می شود
آه می ترسم که دارد باز طوفان می شود

آرزوهایم همین کاخــی کـــه برپا کرده ام
زیر آن طوفان سنگین سخت ویران می شود



دارم به بودن با تو در خلوت می اندیشم
این فکرها روزی مرا دیوانه خواهد کرد
 

bid-majnoon

عضو جدید
اي سر و پاي بسته به آزادي مناز
آزاده منم كه از همه عالم بريده ام


رهي معيري

مادرم گفت: دل نبند و برو، هرکجا روی نازنینی هست
آه مادر، دلم ز دستم رفت، ختم امن یجیب می خواهم!
پدرم گفت: بچه جان بس کن! حرفهای عجیب می شنوم!
آه آری پدر، عجیب، عجیب، خاطرش را عجیـــــــــب می خواهم!!
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
مادرم گفت: دل نبند و برو، هرکجا روی نازنینی هست
آه مادر، دلم ز دستم رفت، ختم امن یجیب می خواهم!
پدرم گفت: بچه جان بس کن! حرفهای عجیب می شنوم!
آه آری پدر، عجیب، عجیب، خاطرش را عجیـــــــــب می خواهم!!

من آمده ام که با تو راهی بشوم
آنی که تو از دلم بخواهی بشوم
دریا بغلم کن! بغلم کن دریا!
می خواهم از این به بعد ماهی بشوم


جليل صفربيگي

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تو آفتاب و من چو گل آفتابگرد
چشمم به هر کجاست تویی در مقابلم

مه من هنوز عشقت دل من فکار دارد
تو یکی بپرس از این غم که به من چه کار دارد​
مژه سوزن رفو کن نخ او زتار مو کن​
که هنوز وصله ی دل دو سه بخیه کار دارد​


استاد شهریار




 

bid-majnoon

عضو جدید
مه من هنوز عشقت دل من فکار دارد
تو یکی بپرس از این غم که به من چه کار دارد​
مژه سوزن رفو کن نخ او زتار مو کن​
که هنوز وصله ی دل دو سه بخیه کار دارد​


استاد شهریار






دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست
کس در همه آفاق به دلتنگی من نیست
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تا سحر چشم به راه تو نشستم امشب
در به روی همه با یاد تو بستم امشب
عهد با چشم توام بود که لب تر نکنم
عهد بگسستی و من نیز گسستم امشب

بر آستان جانان گر سر توان نهادن
گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
می خورد خون دلم مردمک چشم و سزاست
که چرا دل به جگرگوشه مردم دادم... :smile:

منزلگه دل ها همه کاشانه ی "عشق" است!
هرجا که "دلی" گم شده
در خانه ی "عشق" است!
ویرانه ی #جاوید بماند "دل بی عشق"
"آن دل شود آباد"
که ویرانه ی"عشق" است!

عرفی شیرازی

 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا