مشاعرۀ سنّتی

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
از خیابان کاش می شد رَد پایت را گرفت
هر زمانی
غصه داری ازتو جایت را گرفت
لااقل سی روز از
سال و تمام ماه را
مثل
روزه کاش میشد دستهایت راگرفت


 

*ABER*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تا جهان باشد نخواهم در جهان هجران عشق
عاشقم بر عشق و هرگز نشکنم پیمان عشق...

 

pearan

عضو جدید
کاربر ممتاز
یارب از تاب زلف هندوی او
چه قیامت ز هندوان برخاست

مشک از چین زلف می‌افشاند
آه از ناف آهوان برخاست

عطار
 

*ABER*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تنهاییم را با تو قسمت میکنم سهم کمی نیست
گسترده تر از عالم تنهایی من عالمی نیست...
 

Alborz Rad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تنهاییم را با دیگران تقسیم نخواهم کرد چون یک بار کردم چندین برابر شد...!
 

*ABER*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز

تا توانی دلی به دست آور
دل شکستن هنر نمی باشد

داد و بیداد نکردم که در اندیشه ی من
مرد آن است که غم را به گلو می ریزد
آخرین مرحله ی اوج فروریختن است
مثل فواره که در اوج فرو می ریزد.
 

pearan

عضو جدید
کاربر ممتاز
داد و بیداد نکردم که در اندیشه ی من
مرد آن است که غم را به گلو می ریزد
آخرین مرحله ی اوج فروریختن است
مثل فواره که در اوج فرو می ریزد.

دل چو دادم بتو عقلم ز کجا خواهد ماند
مال کی جمع شود خانه براندازانرا
 

lilium.y

عضو جدید
کاربر ممتاز
باز در خود خیره شو، انگار چشمت سیر نیست
درد خودبینی است می دانم تو را تقصیر نیست

کوزه ی دربسته در آغوش دریا هم تهی است
در گل خشک تو دیگر فرصت تغییر نیست:gol:
 

lilium.y

عضو جدید
کاربر ممتاز

تا بپیوندد به دریا کوه را تنها گذاشت
رود رفت اما مسیر رفتنش را جا گذاشت

هیچ وصلی بی جدایی نیست این را گفت و رود
دیده گلگون کرد و سر بر دامن صحرا گذاشت...
:gol:
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو مي داني چرا در عمر خود همواره شنگولم
در عمرم جرعه اي مــي هم ننوشيدم ، ولي لولم

وسنم گرچه در تقويم ، از …. بالا زد
ولي سرزنده ام ! شادم ! دلم گرم است و مشغولم

اگر چه زخم هاي بي شماري ،خوردم از دوران
ولي سرخم نكردم لحظه اي ، شاغول ِ شاغولم


 

lilium.y

عضو جدید
کاربر ممتاز
مپرس شادی من حاصل از کدام غم است
که پشت پرده ي عالم هزار زیر و بم است

زيان اگر همه ي سود آدم از هستي ست
جدال خلق چرا بر سر زياد و كم است

اگر به ملک رسیدی جفا مکن به کسی
که آنچه کاخ تو را خاک میکند ستم است

خبر نداشتن از حال من بهانه ي توست
بهانه ي همه ظالمان شبیه هم است...
:gol:
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو در چشم مني تا ديده دارم
چه گويم؟ عاشقي ناديده دارم

به شبهايم تو رونق ميدهي يار
به درگاهت رخي سائيده دارم

نميپرسي زحالم، بي نيازي
نميداني دلي ناليده دارم

سحرگاهان که چشمم برهم آيد
همي دانم ترا در ديده دارم

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو در چشم مني تا ديده دارم
چه گويم؟ عاشقي ناديده دارم

به شبهايم تو رونق ميدهي يار
به درگاهت رخي سائيده دارم

نميپرسي زحالم، بي نيازي
نميداني دلي ناليده دارم

سحرگاهان که چشمم برهم آيد
همي دانم ترا در ديده دارم


مرگ حق دارد که از ما روی برگردانده است

زندگـــی در کـــام ما زهــــر هلاهل ریختـــه
هر چه دام افکندم آهوها گریزان تر شدند

حال، صدها دام دیگـــر در مقـــــابل ریخته
 

pearan

عضو جدید
کاربر ممتاز
من معتقدم که هر چه گویی
شیرین بود از لب شکربار

پیش دگری نمی‌توان رفت
از تو به تو آمدم به زنهار
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من معتقدم که هر چه گویی
شیرین بود از لب شکربار

پیش دگری نمی‌توان رفت
از تو به تو آمدم به زنهار

روزی که حریفان برفتند پی هر کار
زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار
او یار طلب کرد و من جلو گه یار
یعنی که ترا می طلبم خانه به خانه
 

pearan

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر که این روی ببیند بدهد پشت گریز
گر بداند که من از وی به چه پهلو خفتم

آتشی بر سرم از داغ جدایی می‌رفت
و آبی از دیده همی‌شد که زمین می‌سفتم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هر که این روی ببیند بدهد پشت گریز
گر بداند که من از وی به چه پهلو خفتم

آتشی بر سرم از داغ جدایی می‌رفت
و آبی از دیده همی‌شد که زمین می‌سفتم

معاشران گره از زلف یار باز کنید
شبی خوش است بدین قصه‌اش دراز کنید

حضور خلوت انس است و دوستان جمعند
و ان یکاد بخوانید و در فراز کنید

رباب و چنگ به بانگ بلند می‌گویند
که گوش هوش به پیغام اهل راز کنید
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا