درد عشقی کشیدم ک مپرس
زهر هجری چشیدم ک مپرس
گشته ام در جهان و آخر کار
دلبری برگزیدم ک مپرس...
سایه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شدما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بودحسن مه رویان مجلس گر چه دل میبرد و دینبحث ما در لطف طبع و خوبی اخلاق بود
من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه
صد بار تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه
در شهر یکی کس را هوشیار نمی بینم
هر یک بتر از دیگر شوریده و دیوانه
ای که از کوچه معشوقه ما می گذری
بر حذر باش که سر می شکند دیوارش
مشکل خویش بر پیر معان بردم دوش
کو به تایید نظر حل معما می کرد
دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست
وندر آن آینه صدگونه تماشا می کرد
نوشتم درد و بعدش چند نقطه...
و آهی سرد و بعدش چند نقطه...
برای آخرین بار آمد آنروز
گلی آورد و بعدش چند نقطه...
بدو گفتم کجا حالا که زود است
نرو برگرد و بعدش چند نقطه...
و وقتی دور شد یک لحظه برگشت
نگاهی کرد و بعدش چند نقطه ...
![]()
دلا غافل ز سبحانی چه حاصل
اسیر تفس شیطانی چه حاصل
بود قدر توافزون از ملائک
تو قدر خود نمیدانی چه حاصل
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |