جز دل که گیرد جان من، جز من که گیرد جان دل
گر دل بمیرد وای من، گر من بمیرم وای دل...![]()
لب تو میوه ی ممنوعه ولی لب هایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد....
جز دل که گیرد جان من، جز من که گیرد جان دل
گر دل بمیرد وای من، گر من بمیرم وای دل...![]()
لب تو میوه ی ممنوعه ولی لب هایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد....
![]()
دیگر پذیرفتم که تنهایی بدیهی است
حتی اگر از آسمان آدم ببارد....!
دل به غم سپرده ام در عبور سال ها
زخمی از زمانه و خسته از خیال ها
چون حکایتی مگو رفته ام ز یاد ها
برگ بی درختمُ در مسیر باد ها...
سراپا اگر زرد و پژمرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم
چو گلدان خالی لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم
قیصر امین پور
مصرعی از قلب من با مصرعی از قلب تو
شاه بیتی میشود در دفتر دیوان عشق...
![]()
«صائب تبریزی»
اي منتظرغمگين مباش خوش روزگاري مي رسدمن و چشمی که طاقت کرد با چشم انتظاری ها
و تقویمی که خط می خورد بعد از بی قراری ها...![]()
اشک عاشق را فقـط ،ثابت قدم تر می کند
با چکیدن جای پای شمع ،محکم می شود
![]()
![]()
![]()
درد داریم که این موقع شب بیداریم
ورنه هر آدم عاقل سر شب میخوابد...![]()
تا دم از شام سر زلف تو هر جا نزنند
با صبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست
من از این طالع شوریده برنجم ور نی
بهره مند از سر کویت دگری نیست که نیست
تو ثریای منی آمدنت شیرین است
من نگویم که چرا آمده ای و دیر است
شهریارم که بسی خون جگرها خوردم
چه بگویم که قلم ناطق بی تزویر است
تاکی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
خواهد به سر آید، شب هجران تو یانه؟
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
روزها فکر من است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا می روم آخر ننمایی وطنم
میروی و خانه لبریز از نبودت میشود
باز تنها میشوم با یاد مهمانی که نیست...
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |