سلام بر شما
وفای شمع را نازم که بعد از سوختن
به صد خاکستری در دامن پروانه میریزد
نه چون انسان که بعد از رفتن همدم
گل عشقش درون دامن بیگانه میریزد
در این بازار گر سودیست با درویش خرسندست
خدایــــا منعمم گــــردان به درویشی و خرسندی
سلام بر شما
وفای شمع را نازم که بعد از سوختن
به صد خاکستری در دامن پروانه میریزد
نه چون انسان که بعد از رفتن همدم
گل عشقش درون دامن بیگانه میریزد
سلام بر شما
وفای شمع را نازم که بعد از سوختن
به صد خاکستری در دامن پروانه میریزد
نه چون انسان که بعد از رفتن همدم
گل عشقش درون دامن بیگانه میریزد
در این بازار گر سودیست با درویش خرسندست
خدایــــا منعمم گــــردان به درویشی و خرسندی
یا رب این نو دولتان را بر خر خودشان نشان
هر زمان خر مهره را با در برابر می کنند
سلام باران خانوم
دل چون شکسته سازم ز گذشته های شیرین
چه ترانه های محزون که به یادگار دارد
- استاد شهریار
یا رب این نو دولتان را بر خر خودشان نشان
هر زمان خر مهره را با در برابر می کنند
سلام باران خانوم
دل چون شکسته سازم ز گذشته های شیرین
چه ترانه های محزون که به یادگار دارد
- استاد شهریار
در مکتب تو، بحث سفید و سیاه نیست
نام تو افتخار خداوند عالم است
شرح غلام ترک تو ، متن کتابهاست
یک موی او به قیمت صد جام و صد جم است
[FONT="]در یوم حشر عفو تو، عفو عمومی است[/FONT]
یک تیر دو نشون :دی
دلی كـــز معرفت نــور و صفا دید
به هر چیزی كه دید اول خدا دید
تا دلی آتش نگیرد حرف جانسوزی نگوید
حال ما خواهی اگر از گفته ما جستجو كن
- نظام وفا
در یوم حشر عفو تو، عفو عمومی است
از یک کنار حکم نمایی که در هم است
گفتم به دل، که این همه دلواپسی چرا؟
عشق حسین، برای شفاعت فراهم است
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که خواجه خود روش بنده پروری داند...
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که خواجه خود روش بنده پروری داند...
نه حریفی با او تا غم دل گویم
نه امیدی در خاطر که تو را جویم
در دل چو کنی منزل هم جان ببری هم دل
از تو چه مرا حاصل آخر چه وصال است این
- عراقی
در دل چو کنی منزل هم جان ببری هم دل
از تو چه مرا حاصل آخر چه وصال است این
- عراقی
من هر چه دیده ام ز دل و دیده دیده ام
گاهی ز دل بــود گله گاهـــی ز دیده ام
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد
این همه د از کوجا میارید دی
در سرم سودای جامی بی زوال
پرسه ای آغاز کرم در خیال
دل به یاد آورد ایام وصال
از جدایی یک دو سالی میگذشت
یک دو سال از عمر رفت و برنگشت
دل به یاد آورد اول بار را
خاطرات اولین دیدار را
آن نظر بازی آن اسرار را
آن دو چشم مست آهووار را
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد
شانسی در میاد :دی
یادم نبود به د حساسید،اینم م
اگر اهل دلی دیدی، سلام من رسان بر وی
كه كمتر یافتم هر جا فزون تر جستجو كردم
درماندگي يعني كه فهميدم
وقتي كنارم روسري دارد
یک تار مو از گیسوانت را
در رخت خواب دیگری دارد …
در دم بجان رسید و طبیبم پدید نیست
دارو فروش خسته دلان را دکان کجاست
- خواجوی کرمانی
دوستان ببخشید تشکر بازم فعال نی
شب خوش
دیدم شما د دوست داریدشمام که د میدید
در جهان بال و پر خویش گشودن آموز
كه پریـــدن نتـــوان با پـــر و بـال دگـران
در دم بجان رسید و طبیبم پدید نیست
دارو فروش خسته دلان را دکان کجاست
- خواجوی کرمانی
دوستان ببخشید تشکر بازم فعال نی
شب خوش
تنهـــا نـــه کاسه ســر ما کــوزه می شـود
این کاسه کوزه بر سر دنیا شکسته است
دوست عزیز مهم حضور شماست
ممنون از همراهی،شب خوش![]()
دیدم شما د دوست دارید
ندارم هیچ چیزی قابل تو
بجز حرفی که گفتم با دل تو:
منم ماهی، تویی دریا، چه میشد
بمیرم روز و شب در ساحل تو؟
شب دوستان با ذوق و ادیبم خوش
تاراج دل ما همه ي اصل کلام است
آغاز سخن گفتن يك جمله سلام است
يک جمله بگو تا که دلم شعر سرايد
اين دل ز فراق لب تو همچو کباب است
شب شما هم خوش
تار و پود عالم امکان، به هم پیوسته است
عالمی را شاد کرد آنکس که یک دل شاد کرد
در شـب هجران مرا پروانه وصلی فرسـت
ور نه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمـع
بی جمال عالم آرای تو روزم چون شب است
با کمال عشق تو در عین نقصانم چو شمـع
عاشقي را قابليت لازم اســــت
طالب حق را حقيقت لازم است
عشق ازمعشوق اول ســـــرزند
تا به عاشـــــــق جلوه ديگر زند
![]()
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |