شاهد عهد شباب آمده بودش به خواب .......................... باز به پیرانه سر عاشق و دیوانه شدیارب آن دلبر شیرین که سپردی به منش....میسپارم بتو از دست حسود چمنش
شاهد عهد شباب آمده بودش به خواب .......................... باز به پیرانه سر عاشق و دیوانه شدیارب آن دلبر شیرین که سپردی به منش....میسپارم بتو از دست حسود چمنش
در دیاری که در او نیست کسی یار کسی....کاش یارب که نیفتد به کسی کار کسیشاهد عهد شباب آمده بودش به خواب .......................... باز به پیرانه سر عاشق و دیوانه شد
یار دارد سر صید دل حافظ یاران ............................. شاهبازی به شکار مگسی می آیددر دیاری که در او نیست کسی یار کسی....کاش یارب که نیفتد به کسی کار کسی
یار دارد سر صید دل حافظ یاران ............................. شاهبازی به شکار مگسی می آید
هر دمش با منِ دلسوخته لطفی دگر است .............................. این گدا بین که چه شایسته ی انعام افتاددر این دهشتکده هردم
تن تبدار بی جانم
بسوزد از غم تنها
ز مرگ سرخ آلاله
هر دمش با منِ دلسوخته لطفی دگر است .............................. این گدا بین که چه شایسته ی انعام افتاد
دوست عزیز این تاپیک با عنوان "مشاعره ی سنتی" ایجاد شده و بهتره شعری بنویسید که دارای وزن و قافیه باشه و شعر نو یا سپید و نثرهای معمولی به درد این تاپیک نمی خورهدیگر از ان کوچه هم گذر نمی کنم
مانده ام همین جا
در همین نزدیکی
دیگر کوه و صحرا و جنگل را نمی شناسم
عاشق نیستم
نمی دانم چیست
حق با شماسدوست عزیز این تاپیک با عنوان "مشاعره ی سنتی" ایجاد شده و بهتره که شعری بنویسید که دارای وزن و قافیه باشه و شعر نو یا سپید و نثرهای معمولی به درد این تاپیک نمی خوره
تا شدم حلقه به گوش در میخانه ی عشق ................................ هر دم از نو غمی آید به مبارک بادم
خواهش می کنم.شعر خوب با قافیه های زیبا زیاده.فقط باید کمی اهل مطالعه ی دیوان شعرای مختلف باشیدحق با شماس
راستش ازین قافیه های تکراری خسته شدم!!
دل به دلداران سپردن کار هر دلدار نیست
من بتو جان میسپارم دل که قابلدار نیست
یک دل و اینهمه غم چرا نصیب من شدخواهش می کنم.شعر خوب با قافیه های زیبا زیاده.فقط باید کمی اهل مطالعه ی دیوان شعرای مختلف باشید
تو کز محنت دیگران بی غمی ............................ نشاید که نامت نهند آدمی
حالا دیدین که شعر با قافیه های زیبا زیاده؟ اینو حداقل ترانه ی خانم مهستی ثابت کردیک دل و اینهمه غم چرا نصیب من شد
یک یار بی محبت چرا نصیب من شد
حالا دیدین که شعر با قافیه های زیبا زیاده؟ اینو حداقل ترانه ی خانم مهستی ثابت کرد
دیدی که رسوا شد دلم .......................... غرق تمنا شد دلم
تنوع هم خوبه ولی خیلی از اشعار هنوز غیر قابل تکرار هستن
ماه من تعجیل اگر دارد به رفتن باک نیست
آری او عمر است و دارد عمر در رفتن شتاب
من بیشتر دنبال ابیاتی هستم که آخر کلمات تکراری زیاد نباشه
من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باشتنوع هم خوبه ولی خیلی از اشعار هنوز غیر قابل تکرار هستن
به هر حال خوبه خوبه
بی تو برگی زردم ........................... به هوای تو می گردم
تو عاشقان مسلّم ندیده ای سعدی ............................ که تیغ بر کف و سر بنده دار در پیش اندمن اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش
هرکسی آن درود عاقبت کار که کشت
دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشندتو عاشقان مسلّم ندیده ای سعدی ............................ که تیغ بر کف و سر بنده دار در پیش اند
دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند
خواجه آن است که باشد غم خدمتکارش
داره قشنگ میشه!
شورش محشر دمید از دل دیوانه ام ............................. صبح قیامت بوَد چاک گریبان عشق
اجل کی می زند مُهر خموشی بر لب مردان .............................. مزار ما نیستان گشت و بانگ شیر می آیدداره قشنگ میشه!
قفس شیر نگشته است نیستان هرگز
عشق آن نیست که برهم نزند عالم را
دیدم تو خواب وقت سحراجل کی می زند مُهر خموشی بر لب مردان .............................. مزار ما نیستان گشت و بانگ شیر می آید
![]()
اگه دوست دارین ادامه ی این ترانه رو من بخونمدیدم تو خواب وقت سحر
شهزاده ای زرین کمر
نشسته بر اسب سفید
میومد از کوه و کمر
اگه مارو قابل بدونی و بخونی خوشال میشیماگه دوست دارین ادامه ی این ترانه رو من بخونم
روز حساب می رسد ای زلف کج حساب ........................... آشفته تر از این نکنی روزگار ما
وجود ما پیشکش دوستان بزرگواراگه مارو قابل بدونی و بخونی خوشال میشیم
آمدی جانم بقربانت ولی حالا چرا
بیوفا حالا که من افتاده ام از پا چرا
آقاییوجود ما پیشکش دوستان بزرگوار
ای خفتگان خاک بشارت که می دمد ................................. صبح قیامت از نفس بی غبار من
ممنونآقایی
نا مهربونی نمیخواهی بدونی گذشته بر نگشته
رسوای شهرم نمیخواهی بدونی که آب از سر گذشته
من طرفدار اینجور اشعارم بیشترممنون
همدوشی آن سرو قد اندیشه ی دوری است ......................... شرمی بکن ای جلوه ی شمشاد کجایی
با شعری که نوشتین یاد هنرمند خوب کشورمون استاد مرتضی احمدی افتادم![]()
دیده میگون ساختی میخانه ها در گرد شد ............................... گرد مژگان ریختی دیر مغان آمد پدیدمن طرفدار اینجور اشعارم بیشترهم قشنگن هم وقتی میشنوی همچین شاد میشی
یکی یکی میریم خونه هامون!
این میره با اون ،اون میره با اون!!
شوخی کردم
یک نعره مستانه ز جایی نشنیدم
ویران شود این شهر که میخانه ندارد
دل سفر کن در منا و عید قربان را ببیندیده میگون ساختی میخانه ها در گرد شد ............................... گرد مژگان ریختی دیر مغان آمد پدید
![]()
گفتین از این شعرها خوشتون میاد.پس بفرمایین خدمت شما:دل سفر کن در منا و عید قربان را ببین
چشمه های نور و آن شور بیابان را ببین
دل سفر کن در منا و عید قربان را ببین
چشمه های نور و آن شور بیابان را ببین
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |