مشاعرۀ سنّتی

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو بدین چشم شوخ و روی چو ماه
ببری دل ز دست سنگ سیاه

زیر دستت چه آسمـٰان چه زمین
پایمالت چه آفتاب و چه ماه

روز مستی نمیبریم بسر
این زمان آمدیم بر سر راه

چون ننالیم که از تماشایش
باز گردد بسوی دیده نگاه

آنچه آن جلوه کرد با جانم
برق هرگز نمیکند به گیاه

ای که بی باک بر سر راهش
میروی و نمیروی از راه

باش یک لحظه تا برون آید
آفتابم ز زیر ابر سیاه

نفست از چه مرده زنده کند
گر نه روح اللهی، بلا اشباه

سنگ سوزم اگر ببـٰارم اشک
چرخ ریزم اگر بر آرم آه

گاه و بی‌گاه منع ما نکنی
چشمت ار بر رخش فتد ناگاه
هر دمش با من دلسوخته لطفی دگر است ......................... این گدا بین که چه شایسته ی انعام افتاد
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هر دمش با من دلسوخته لطفی دگر است
این گدا بین که چه شایسته ی انعام افتاد


در عشق تو شد موی زبانم به گزاف
کان موی میان ز غم دلم کرد معاف

بر هر سر موی من غمت راست مصاف
موئی شده‌ام به وصف تو موی شکاف
 

gelayor14

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
در عشق تو شد موی زبانم به گزاف
کان موی میان ز غم دلم کرد معاف

بر هر سر موی من غمت راست مصاف
موئی شده‌ام به وصف تو موی شکاف
فکر فردای خود امروز کن ای مرد خدا
که کسی یاری تو، غیر تو فردا نکند..
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی

یک روز دیار یار بگذارم و رو
زین منزل غصه رخت بردارم و رو

این مایه خیال او، که در چشم منست
با اشک ز دیدگان فرو بارم و رو

 

vahid haghverdi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلی دارم خریدار محبت
کزو گرم است بازار محبت

تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کنج خرابات مقام است

دوستی با هرکه کردم خصم مادرزاد شد
آشیان هرجا گزیدم لانه صیاد شد

دل برد و روی از من نهان کرد
خدا را با که این بازی توان کرد
 

\/ \/\/ | F /\ T

عضو جدید
تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کنج خرابات مقام است



دل برد و روی از من نهان کرد
خدا را با که این بازی توان کرد

تو به من سنگ زدی من نرمیدم نگسستم
باز گفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو بیفتم همه جا گشتم و گشتم
 

vahid haghverdi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر
سر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم
شبتون خوش

ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم
غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم

شبتون خوش

تو به من سنگ زدی من نرمیدم نگسستم
باز گفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو بیفتم همه جا گشتم و گشتم

ما خرابیم چو صفر اندر حسابیم
چو صید اندر طنابیم
جهان را برد آب و ما به خوابیم
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا