Sahar Bavaghar
عضو جدید
ثواب روزه وقبول حج آن کس برد .............. که خاک میکده عشق را زیارت کرد
دل من باز مثل سابق باش ..... با همان شور و حال و عاشق باش
مهر می .رز و دم غنیمت دان ..... عشق می باز و با دقایق باش
ثواب روزه وقبول حج آن کس برد .............. که خاک میکده عشق را زیارت کرد
دل من باز مثل سابق باش ..... با همان شور و حال و عاشق باش
مهر می .رز و دم غنیمت دان ..... عشق می باز و با دقایق باش
شهره شهر مشو تا ننهم سر بر کوه/ شور شیرین منما تا نکنی فرهادمشراب تلخ میخواهم که مرد افکن بود زورش
که تا یکدم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش
شراب تلخ میخواهم که مرد افکن بود زورش
که تا یکدم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش
شهره شهر مشو تا ننهم سر بر کوه/ شور شیرین منما تا نکنی فرهادم
من آن منم که خیره به سقفم نه آسمان/ پرواز هست زیر پر و بال من که نیستمن با تو نیامدم که صحرا بینم.............یا بر لب جویی به هوس بنشینم
مقصود من آن است که تو لاله و گل............می چینی و من درد تو بر می چینم
من آن منم که خیره به سقفم نه آسمان/ پرواز هست زیر پر و بال من که نیست
یا مسلمان باش یا کافر دورنگی تا به کی؟ / رسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتنتا عذر زلیخا بنهد منکر عاشق...................یوسف صفت از چهره بر انداز نقابی
یا مسلمان باش یا کافر دورنگی تا به کی؟ / رسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتن
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی / چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویینه سرو توان گفت و نه خورشید و نه ماه ....................آه از تو که در وصف نمی آیی آه
هر کس به رهی می رود اندر طلبت .........................گر ره به تو بودی نبدی این همه راه
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی / چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
لابه بسیار نمودم که مرو، سود نداشت / زان که کار از نظر رحمت رضوان میرفتیک دم نمی رود که نه در خاطری ولیک....................بسیار فرق باشد از اندیشه تا وصول
لابه بسیار نمودم که مرو، سود نداشت / زان که کار از نظر رحمت رضوان میرفت
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاستتا روانم هست خواهم راند نامت بر زبان.......................تا وجودم هست خواهم کند نقشت در ضمیر
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست
بهر طلب طعمه پر و بال بیاراست
من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باشتا به کنار بودیَم ، بود به جا قرار دل
رفتی و رفت راحت از خاطر آرمیده ام
من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش
هرکسی آن درود عاقبت کار که کشت
تورا گرچه درمال افزایش است ... به اندازه دانشت ارزش است
ای که از کوچه معشوقه ما میگذری/ بر حذر باش که سر میشکند دیوارشتمام کارهای ما نمی بودند بیهوده ...... اگر در کار میبستیم روزی کاردانی را
( پروین اعتصامی)
ای که از کوچه معشوقه ما میگذری/ بر حذر باش که سر میشکند دیوارش
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست/ هرکجا هست خدایا به سلامت دارش
شنیدم سخنی خوش که پیر کنعان گفت
فراق یار نه آن میکند که بتوان گفت
تو از خورشید ها آمده ای، از سپیده دم ها آمده ای
تو از آینه ها و ابریشم ها آمده ای
یا رب، نگاه کس، به کسی آشنا مکن
گر میکنی، کرم کن و از هم جدا مکن
نامدگان و رفتگان ، از دو کرانه ی زمان
سوی تو می دوند ، هان ای تو همیشه در میان
یاد باد آنکه زما وقت سفر یاد نکرد
نشاط جوانی ز پیران مجوی
که آب رفته باز نیاید به جوی
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرسیاد باد آنکه زما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ی ما شاد نکرد
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شدهام بی سر و سامان که مپرس
سوزی که درون دل ما می وزد این بار
کولاک شبانه ست نسیم سحری نیست
ترسم اي مرگ نيايي تو و من پير شوم
آنقدر زنده بمانم كه ز جان سير شوم
منم آن شاعر ساحر که به افسون سخن
از نی کلک همه قند و شکر می بارم
![]()
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |