تا شدم حلقه به گوش در میخانۀ عشقتا ابد بوی محبت به مشامش نرسد
هر که خاک در میخانه به رخساره نرفت!
هردم آید غمی از نو به مبارک بادم
تا شدم حلقه به گوش در میخانۀ عشقتا ابد بوی محبت به مشامش نرسد
هر که خاک در میخانه به رخساره نرفت!
مرا باید که جان و تن نماندتا شدم حلقه به گوش در میخانۀ عشق
هردم آید غمی از نو به مبارک بادم
دردیست غیر مردن کان را دوا نباشدمرا باید که جان و تن نماند
و گر هردو بماند من نماند!
نوش دارویی و بعد از مرگ سهراب اومدیدردیست غیر مردن کان را دوا نباشد
پس من چگونه گویم این درد را دوا کن
از خدا جوییم توفیق ادبنوش دارویی و بعد از مرگ سهراب اومدی
بی وفا این زودتر میخواستی حالا چرا ؟!
قلب هر خاکی که بشکافد نشانش عاشقی استاز خدا جوییم توفیق ادب
بی ادب محروم ماند از لطف حق
دوش آگهی ز یار سفرکرده داد بادقلب هر خاکی که بشکافد نشانش عاشقی است
هر گلی که غنچه زد نامش شقایق می شود!
در شبی پر ستاره و آرام دختری در عذاب می میرددوش آگهی ز یار سفرکرده داد باد
من نیز دل به باد دهم، هر چه باد باد
ممنون از همراهیتون.
در این سرای بی کسی ،کسی به در نمی زنددر شبی پر ستاره و آرام دختری در عذاب می میرددختری در عذاب تنهایی غرق در التهاب می میرد!
در این سرای بی کسی ،کسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کجا ......
سرها بریده بینی بی جرم و جنایت
دگر به صید حرم،تیغ برمکش ،زنهار>>><<<وزآن که بادل ما کرده ای،پشیمان باش
تا ره قلندری نپویی نشود
رخساره به خون دل نشویی نشود
سودا چه پزی تا که چو دل سوختگان
آزاد به ترک خود نگویی نشود
دگر به صید حرم،تیغ برمکش ،زنهار>>><<<وزآن که بادل ما کرده ای،پشیمان باش
نامشان زمزمه ی نیم شب مستان باد>>><<<تا نگویند که ازیاد فراموشانندشاهان و سران و سروران زیر گلند
روهای چو مه در دهن مور بین
نامشان زمزمه ی نیم شب مستان باد
تا نگویند که ازیاد فراموشانند
دل سِرِّ حیات اگر کَماهی دانست
در مرگ هم اسرار الهی دانست
امروز که با خودی ندانستی هیچ
فردا که ز خود شوی چه خواهی دانست
.
.
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدندتو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که دوست خود روش بنده پروری داند
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
دلا تا کی در این زندان فریب این و آن بینیدلق و سجاده حافظ ببرد باده فروش
گر شراب از کف ان ساقی مهوش باشد
دلا تا کی در این زندان فریب این و آن بینی
یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی
شب عاشقان بی دل چه شبی دراز باشدیارب به وفت گل گنه بنده عفو کن
وین ماجرا به سرو لب جویبار بخش
شب عاشقان بی دل چه شبی دراز باشد
تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد
در ان مقام که خوبان به غمزه تیغ کشند
عجب مدار سری اوفتاده در پایی
یک قطره آب بود و وا دریا شد
یک ذره خاک با زمین یکتا شد
آمد شدن تو اندر این عالَم چیست؟
آمد مگسی پدید و ناپیدا شد
دوش می امد و رخساره برافروخته بوددر این سرای بی کسی کسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند
دوش می امد و رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دل غمزده ای سوخته بود
انصاف نباشد که من خسته ی رنجور>>><<<پروانه ی او باشم و او،شمع جماعتدر پاکی بی مهر و کین در بزم عشق او نشین / در پرده منکر ببین آن پرده صدمسمار رادیوان شمس تبریزی
تا تو نگاه مي كني كار من آه كردن است /اي به فداي چشم تو اين چه نگاه كردن است
تخته ی عشق در نبشتم باز >>><<<در نبیس ای نگار تختهی نازترکیب پیاله ئی که در هم پیوست
بشکستنِ آن روا نمیدارد دست
چندین سر و پای نازنینانِ جهان
در مِهر که پیوست و به کینِ که شکست
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |