تا کران این بازار نقد جان به کف رفتم/شادیش گران دیدم اندهش به ارزانی
یارب آن شاه وش ماه رخ زهره جبین ...................... در یکتای که و گوهر یکدانه کیست
تا کران این بازار نقد جان به کف رفتم/شادیش گران دیدم اندهش به ارزانی
دل از سیاستِ اهل ریا بکن، خود باش// هوای مملکت عاشقان سیاسی نیستدیو اگر صومعه داری کند اندر ملکوت
همچو ابلیس همان طینت ماضی دارد
توی گرگ و میش سرما،شب تنهایی قلبم شب یلدا
شب غربت دل من ...
نبد اين خلق و تو بودی، نبود خلق و تو باشی
نه بجنبی، نه بگردی، نه بکاهی، نه فزايی
در جهان بال و پر خویش گشودن آموزیاد باد آنکه نهانت نظری با ما بود ..................... رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود
نه که معشوق نداشتدر جهان بال و پر خویش گشودن آموز
که پریدن نتوان با پر و بال دگران
نه که معشوق نداشت
نه که سرگشته نبود
سالها بود که دگر...
کوچه مهتاب خيابان شده بود
دلا دیدی که خورشید از شب سرد // چو آتش سر ز خاکستر برآورد
در این دنیا که نامردی مرام است
مکن مردی که مردی هم حرام است...
تـــو بگريزي از پيش يك شعله خام // مــن ايستاده ام تا بسوزم تمام
تـــو را آتش عشق اگر پر بسوخت // مرا بين كه از پاي تا سر بسوخت
تو ر ا گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب
بدین سان خواب ها را با تو زیبا می کنم هر شب..
بگذار به بالای بلند تو ببالم............. کز تیره ی نیلوفرم و تشنه ی نورم
من اگر ما نشوم، تنهايم
تو اگر ما نشوي،
- خويشتني
از كجا كه من و تو
شور يكپارچگي را در شرق
باز بر پا نكنيم
ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست ..................... حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست
از آتش سودایت دارم من و دارد دل
توی این اوج فراموشی به چی دل بستی یا باختی
به فرداهای نادیده ، به اندوه شب یلدا
یا برید الحمی حماک الله ......مرحبا مرحبا تعال تعالاز آتش سودایت دارم من و دارد دلداغی که نمی بینی دردی که نمی دانی
یا برید الحمی حماک الله ......مرحبا مرحبا تعال تعال
عرصه بزمگاه خالی ماند......از حریفان و جام مالامال
لب فروبسته ام از شرم و زبان نگهم..................... پیش چشم سخنگوی تو گویاست هنوز
زندگی این اجبار که به صلابه کشیده است همه جان مرا
و صدایی که مرا می خواند ...
دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را// دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
ای که مهجوری عشاق روا میداری | عاشقان را ز بر خویش جدا میداری | |
تشنه بادیه را هم به زلالی دریاب | به امیدی که در این ره به خدا میداری |
یا رب ! به خدایی ِ خداییت
ای که مهجوری عشاق روا میداری عاشقان را ز بر خویش جدا میداری تشنه بادیه را هم به زلالی دریاب به امیدی که در این ره به خدا میداری
مخور ایدل غم از دنیای فانی ............ که اخر بگذرد این زندگانییا رب ! به خدایی ِ خداییت
وانگه به کمال ِ پادشاییت
کز عشق ، به غایتی رسانم
کو مانَد اگر چه من نمانم
مخور ایدل غم از دنیای فانی ............ که اخر بگذرد این زندگانی
ماتم همه در نظر است انجمن عبرت مایاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم// در میان لاله و گل آشیانی داشتم
ای خوش ان روز که پرواز کنم تا بر دوستماتم همه در نظر است انجمن عبرت ما
چشمی اگر باز کنی بی مژه ی تر مگشا
ای خوش ان روز که پرواز کنم تا بر دوست
به هوای سر کویش پر و بالی بزنم
من آسمان پر از ابرهای دلگیرم / اگر تو دلخوری از من، من از خودم سیرم
من آن طبیب زمین گیر زار و بیمارم / که هر چه زهر به خود می دهم نمی میرم
من و تو آتش و اشکیم در دل یک شمع / به سرنوشت تو وابسته است تقدیرم
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |