[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد // کس جای در این خانه ی ویرانه ندارد[/FONT]تا نقشِ تو در سینۀ ما خانه نشین شد
هر جا که نشستیم چو فردوسِ برین شد
"مولوی"
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد // کس جای در این خانه ی ویرانه ندارد[/FONT]تا نقشِ تو در سینۀ ما خانه نشین شد
هر جا که نشستیم چو فردوسِ برین شد
"مولوی"
در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد // کس جای در این خانه ی ویرانه ندارد
دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست
و اندر آن آینه صد گونه تماشا میکرد
دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم//نقشی به یاد خط تو بر آب میزدم
شب همه بی تو کار من شکوه به ماه کردنست/ روز ستاره تا سحر تیره به آه کردناست
من همين يك دانه دل دارم بفرما بشكنش
كوزه اي از آب و گل دارم بفرما بشكنش
تو سبوي آرزوهاي مرا بشكسته ايهر چه باداباد ، اين هم دل بفرما ، بشكنش
تا بود بار غمت بر دل بی هوش مراشب همه بی تو کار من شکوه به ماه کردنست/ روز ستاره تا سحر تیره به آه کردناست
متن خبر که یک قلم بی تو سیاه شد جهان/ حاشیه رفتنم دگر نامه سیاه کردن است
شهریار...
ای تو آن آینه کز دست خدا افتاده
شب ز تکثیر تو در هول و ولا افتاده
هر که شد محرم دل در حرم یار بماند // وان که این کار ندانست در انکار بماند
دلم خوش بود که يارم با وفا بود
کمي از زندگيش از آن ما بود
ولي افسوس که فکر ما غلط بود
که زنگ تفريحش احساس ما بود
آن کیست کز روی کرم با من وفا داری کنددر خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین
خامشی شرط وفاداری بود، غوغا چرا؟
آن کیست کز روی کرم با من وفا داری کند
بر جای بدکاری چو من یکدم نکو کاری کند
یا رب اندر دل آن خسرو شیرین اندازدیشب گله زلفش با باد همیکردم // گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی
یا رب اندر دل آن خسرو شیرین انداز
که به رحمت گذری بر سر فرهاد کند
مرا در آخر این شوخ سیم تن بکشددر وصالت چرا بیاموزم // در فراقت چرا بیاموزم
یا تو با درد من بیامیزی // یا من از تو دوا بیاموزم
مرا در آخر این شوخ سیم تن بکشد
چون شمع سوخته در انجمن بکشد
دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد
کز حضرت سلیمان عشرت اشارت آمد
خاک وجود ما را از آب دیده گل کن
ویران سرای دل را گاه عمارت امد
دل را به کف هر که دهم باز پس آرد// کس تاب نگهداری دیوانه ندارد
باران که می بارد تو می آیی... بارانِ گل بارانِ نیلوفر
بارانِ مهر و ماه آئینه ... بارانِ شعر و شبنم و شبدر
راه عدم نرفت کس از رهروان خاک // چون رفت خواهی اینهمه راه نرفته را
درد بي درمان نباشد گر تو باشي در کنارآسمان بار امانت نتوانست کشید // قرعه ی کار به نام من دیوانه زدند
روز وصل دوست داران یاد باددرد بي درمان نباشد گر تو باشي در کنار
محو ميگردد گناهم بر لبانت بي شمار
شور دل را کس نميداند مگر عاشق بود
وان شنيدن دوست دارم از لبانت وقت کار
** * * * * ** * * * * * *
دل داده ام بر باد
بر هر چه بادا باد
مجنون تر از لیلی
شیرین تر از فرهاد
نازنینا به چنین حسن و لطافت که تو راست
دانش اندوز، چه حاصل بود از دعوی
معنی آموز، چه سودی رسد از عنوان
بستهٔ شوق بود از دو جهان آزاد
کشتهٔ عشق بود زندهٔ جاویدان
نازنینا به چنین حسن و لطافت که تو راست
ناز کن ناز که شایسته ناز امده ای
دوش ز چشم مردمان اشک به وام خواستمدانی که را سزد صفت پاکی
آن کاو وجود پاک نیالا ید
اشک من رنگ شفق یافت ز بی مهری یاردوش ز چشم مردمان اشک به وام خواستم
این همه اشک عاریه است اشک روان من کجا
او ز من خراب دل کرد چو گنج پی نهان
من که خرابه اندرم گنج نهان من کجا
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |