مشاعرۀ سنّتی

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
سهم من از تو

دلتنگیِ بی پایانیست

که روزها دیوانه ام می کند

شب ها شاعر !

__________________



رو به روی آفتاب روی تو
ذرهام، گردم، غبارم، هیچ هیچ

با تسلسل دور باطل میزنم
سرد و سرگردان، مدارم هیچ هیچ

برگهایی پاره از تقویم پار
کهنه و بیاعتبارم،هیچ هیچ

هیچ اگر گفتم جوابم هیچ بود
ناله ای در کوهسارم، هیچ هیچ
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رو به روی آفتاب روی تو
ذرهام، گردم، غبارم، هیچ هیچ

با تسلسل دور باطل میزنم
سرد و سرگردان، مدارم هیچ هیچ

برگهایی پاره از تقویم پار
کهنه و بیاعتبارم،هیچ هیچ

هیچ اگر گفتم جوابم هیچ بود
ناله ای در کوهسارم، هیچ هیچ
چون عمر تبه کردم چندان که نگه کردمدر کنج خراباتی افتاده خراب اولی


چون مصلحت اندیشی دور است ز درویشی

هم سینه پر از آتش هم دیده پرآب اولی


 

mohandes soror

عضو جدید
کاربر ممتاز
یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست
 

fa_arch

عضو جدید
یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست

تو در چشم من همچو موجی
خروشنده و سرکش و ناشکیبا
که هر لحظه ات می کشاند بسویی
نسیم هزار آرزوی فریبا


تو موجی
تو موجی و دریای حسرت مکانت
پریشان رنگین افقهای فردا
نگاه آلوده دیدگانت
....
 

fateme9

عضو جدید
تا توانی در جهان همراه اهل درد باش
یا دم از مردی نزن یا در حقیقت مرد باش
 

fateme9

عضو جدید
الا یا ایها الساقی ادرکاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها:gol:
 

یا مهدی(عج)

عضو جدید
آخر کجا روم به کجا ايها العزيز
رو از من شکسته مگردان که سال‌هاست
رو کرده‌ام به سوي شما ايها العزيز
جان را گرفته‌ام به سردست و آمدم
از کوره راه‌هاي بلا ايها العزيز
 

fateme9

عضو جدید
آخر کجا روم به کجا ايها العزيز
رو از من شکسته مگردان که سال‌هاست
رو کرده‌ام به سوي شما ايها العزيز
جان را گرفته‌ام به سردست و آمدم
از کوره راه‌هاي بلا ايها العزيز


زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
 

یا مهدی(عج)

عضو جدید
زهی جمال رخش کرده پرتو افشانی
به ماه چارده و آفتاب رخشانی
زهی ولی خدا قطب عالم امکان
جهان جود و کرم پیشوای یزدانی
ظهور قدرت دادار حجت بن حسن
که ظاهر است از او کبریای سبحانی
نجات امت مظلوم و خلق مستضعف
 

یا مهدی(عج)

عضو جدید
تو همون حس غریبی که همیشه با منی

تو بهوونه ی هر عاشق واسه زنده بودنی

تو امید انتظاری تو دلای ناامید

مثل دیدن ستاره تو شبای ناپدید

چه غریبونه گذشتند جمعه های سوت و کور

هنوز اما نرسیدی ای تجلی ظهور
 

fateme9

عضو جدید
تو همون حس غریبی که همیشه با منی

تو بهوونه ی هر عاشق واسه زنده بودنی

تو امید انتظاری تو دلای ناامید

مثل دیدن ستاره تو شبای ناپدید

چه غریبونه گذشتند جمعه های سوت و کور

هنوز اما نرسیدی ای تجلی ظهور

رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت


فقط ما دوتاییم حال نمیده.. بریم یه تالار بهتر باشه؟
 

fa_arch

عضو جدید
رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت


فقط ما دوتاییم حال نمیده.. بریم یه تالار بهتر باشه؟

هر دم ز رنج و آه و غم با اشک می گویم سخن
مُردم ز سوز عشق تو آخر تو هم نایی بزن
 

naghmeh raha

عضو جدید
کاربر ممتاز
رهرو راه خدایم بعد از این
بندۀ آن پادشایم بعد از این
نشنود جز او صدایم بعد از این
فارغ از ظلم و جفایم بعد از این


[FONT=&quot]ناودونی خونه ی ما با عطر یاست پر شده [/FONT]
[FONT=&quot]هیچی نگو ، حرفی نزن[/FONT]
[FONT=&quot]دلم از خود بی خود شده

(نغمه رها)
[/FONT]

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تلخ منشین شراب اگر داری / شور کم کن کباب اگر داری!!!:smile:
یک لحظه رهایی ز خیال تو ندارم
ای چشمه ی روشن منم آن سایه که نقشی
در آینه ی چشم زلال تو ندارم
می دانی و می پرسیم ای چشم سخنگوی
جز عشق جوابی به سوال تو ندارم
ای قمری هم نغمه درین باغ پناهی
جز سایه ی مهر پر و بال تو ندارم
از خویش گریزانم و سوی تو شتابان
با این همه راهی به وصال تو ندارم
 

samira93

عضو جدید
یک لحظه رهایی ز خیال تو ندارم
ای چشمه ی روشن منم آن سایه که نقشی
در آینه ی چشم زلال تو ندارم
می دانی و می پرسیم ای چشم سخنگوی
جز عشق جوابی به سوال تو ندارم
ای قمری هم نغمه درین باغ پناهی
جز سایه ی مهر پر و بال تو ندارم
از خویش گریزانم و سوی تو شتابان
با این همه راهی به وصال تو ندارم

ماه من پرده برانداخته ای یعنی چه ؟/مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه؟
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ماه من پرده برانداخته ای یعنی چه ؟/مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه؟
هواى باران داشت، نگاهِ غمگينم
چه تلخ مى رفتى، چه تلخ، شيرینم!
شب جدایى با تمام محجوبى
تو را صدا مى زد، سكوت سنگينم
ستاره ها گفتند كه باز مى گردى
چه زودباور بود دل من
 

samira93

عضو جدید
هواى باران داشت، نگاهِ غمگينم
چه تلخ مى رفتى، چه تلخ، شيرینم!
شب جدایى با تمام محجوبى
تو را صدا مى زد، سكوت سنگينم
ستاره ها گفتند كه باز مى گردى
چه زودباور بود دل من
نازک آرای تن ساق گلی
که به جانش کشتم
و به جان دادمش آب
ای دریغا به برم میشکند
 

vajiheh.kh

عضو جدید
هواى باران داشت، نگاهِ غمگينم چه تلخ مى رفتى، چه تلخ، شيرینم! شب جدایى با تمام محجوبى تو را صدا مى زد، سكوت سنگينم ستاره ها گفتند كه باز مى گردى چه زودباور بود دل من
نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت ولی آنقدر مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد گلویم سوتکی باشد به دست طفل گستاخ و بازیگوش و او یکریز و پی در پی دم گرم خویش را سخت در گلویم بفشارد و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد و بدین سان بشکند دائم سکوت مرگبارم را...
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا