مشاعرۀ سنّتی

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
يوسف به اين رها شدن از چاه دل مبند
اين بار ميبرند كه زنداني ات كنند
دیگر افتاده ام از پا نفسی در من نیست

که توهم درد و غم و ناله ی ممتد باشی

پشت هر در زدنی دست و دلم می لرزد

فکرم این است که اینبار تو شاید باشی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دارم هوای صحبت یاران رفته را..........یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم
ماه من پشت در حادثه باید باشی

در بزن ساده ، نبایست مردد باشی

خواب دیدم که سَرِ آمدنت هرگز نیست

سهمم این است مگر رنج مجدد باشی

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یار بیگانه مشو تا نبری از خویشم / غم اغیار مخور تا نکنی ناشادم
من تو رو قصه به قصه دوست دارم

تو رو با تموم شادی و غمت

حالا از همیشه بیشتر میخوامت

تو رو تا وقتی نفس تو سینه هست

تو رو تا لحظه ی آخر میخوامت
 

hiva13

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من تو رو قصه به قصه دوست دارم

تو رو با تموم شادی و غمت

حالا از همیشه بیشتر میخوامت

تو رو تا وقتی نفس تو سینه هست

تو رو تا لحظه ی آخر میخوامت

تاکی می صبوح و شکرخواب بامداد........هشیارگرد هان که گذشت اختیار عمر
 

hiva13

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ردپایم را به یادگار بگذارم
دفترم را دفن کردم
تو که رفتی
تمام خاطراتت مرده بودند !

در هربهار،با نگه جستجو گرم
میجویمت میان گل ورقص برگها
من مانده ام به یاد تو در باغ خاطرات
گریان،میان خنده نقل تگرگها
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
در هربهار،با نگه جستجو گرم
میجویمت میان گل ورقص برگها
من مانده ام به یاد تو در باغ خاطرات
گریان،میان خنده نقل تگرگها

آني كه قرار با تو باشد ما را مجلس چو بهار با تو باشد ما را
هر چند بسي به گرد سر برگردم آخر سر و كار با تو باشد ما را
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هر شب ز عشق روی تو ای آفتاب روی
از دود آه تیره کنم روی ماه را..
از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش

زده‌ام فالی و فریادرسی می‌آید


زآتش وادی ایمن نه منم خرم و بس

موسی آنجا به امید قبسی می‌آید


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند
دوری از این دیده ، اما باز یادت میکنم حرمت این آشنایی فرش راهت میکنم
در فراقت ، غم حصار خنده هایم را شکست باز هم از انتهای دل صدایت میکنم
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوری از این دیده ، اما باز یادت میکنم حرمت این آشنایی فرش راهت میکنم
در فراقت ، غم حصار خنده هایم را شکست باز هم از انتهای دل صدایت میکنم

میروم خسته و افسرده و زار سوی منزلگه ویرانه ی خویش
به خدا می برم از شهر شما دل شوریده و دیوانه ی خویش
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا