fazel.farhad
عضو جدید
شب چو در بستم و مست از می نابت کردممهتاب شب که جامش از اختر لبا لب است
با آن همه ستاره و ماه باز شب... شب است
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم
شب چو در بستم و مست از می نابت کردممهتاب شب که جامش از اختر لبا لب است
با آن همه ستاره و ماه باز شب... شب است
ترابه چشمانم خواهم بردمهتاب شب که جامش از اختر لبا لب است
با آن همه ستاره و ماه باز شب... شب است
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفتیعنی ارزوی محال................
چشمان تو دل می برد از گوشه نشینانترابه چشمانم خواهم برد
ترابه رنگ چشمانم دعوت خواهم کرد......................................
مجال من همین باشد که پنهان عشق اوورزمشب چو در بستم و مست از می نابت کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم
تراکه نمی دانم ازکجا امده ای تراکه نمی دانم به کجا خواهی رفت رنگ چشم مرا درذهنت ابدی سازچشمان تو دل می برد از گوشه نشینان
دنبال تو بودن گنه از جانب ما نیست ........
کنار و بوس و آغوشش چه گویم چون نخواهد شد !!!!!مجال من همین باشد که پنهان عشق اوورزم
انقدر نگوییدکی رفت وکجا رفت وکیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عاقبت منزل ما وادی درویشان استتراکه نمی دانم ازکجا امده ای تراکه نمی دانم به کجا خواهی رفت رنگ چشم مرا درذهنت ابدی ساز
OKدرستهکنار و بوس و آغوشش چه گویم چون نخواهد شد !!!!!
در اندرون من خسته دل ندانم کیستانقدر نگوییدکی رفت وکجا رفت وکیست
اشعارپراکنده من مال کسی نیست
توی جاده حقیقت منا تنها جاگذاشتیدر اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست.......
چیزی بگو سکوت تو اضلا قشنگ نیست .مهتاب شب که جامش از اختر لبا لب است
با آن همه ستاره و ماه باز شب... شب است
موافقمچیزی بگو سکوت تو اضلا قشنگ نیست .
یادان روز به خیر من بودم ویادتو................ان چشم سیاه تو.........................................عاقبت منزل ما وادی درویشان است
حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی
پس ازمناجات های هرشبم که.....................................................................شب عزیزان بخیر
دراین زمانه بی های وهوی لال پرستکنار و بوس و آغوشش چه گویم چون نخواهد شد !!!!!
دراین زمانه بی های وهوی لال پرست
خوشا به حال کلاغان قیل وقال پرست
روزی از اینجا می روم باخیال تو ولی تنهای تنها می رومتا به جایی رسی که می نرسد
پای اوهام و پایه افکار
زندگی خنده کنان شاهد جان کندن ماست......................................دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دائما یکسان نماند کار دوران غم مخور
توکافر دل نمیبندی نقاب زلف و میترسمزندگی خنده کنان شاهد جان کندن ماست......................................
توکافر دل نمیبندی نقاب زلف و میترسم
که محرابم بگرداند خم ان دلستان ابرو
......این نوشته شعر نبود برادر!!
شمابه بزرگی خودت ببخش مصرع های بعدی روفاکتورگرفتم مفهومی بوداخهتوکافر دل نمیبندی نقاب زلف و میترسم
که محرابم بگرداند خم ان دلستان ابرو
......این نوشته شعر نبود برادر!!
نفسم گرفت ازاین شب دراین حصاربشکنو به ارامي از من فاصله
گرفتي بي هيچ كلامي.
من خاموش به تو نگاه می كردم
و در دل با خود مي گفتم :اي كاش اين قامت
نحيف لحظه اي فقط لحظه اي مي انديشيد كه
اسمان بهاري يعني ابر
باران رعد وبرق و طوفان
ناگهاني
و اين جمله ،جمله اي
بود بدتر از هر خواهش
براي ماندن و تمنايي
بود براي با او بودن.
نفسم گرفت ازاین شب دراین حصاربشکن
دراین حصارجادویی روزگاربشکن
یادمن کردی ولی روزی که دیگردیربودنه حريفي تا با او غم دل گويم
نه اميدي در خاطر که تو را جويم
اي شادي جان، سرو روان، کز بر ما رفتي
از محفل ما، چون دل ما، سوي کجا رفتي
تنها ماندم، تنها رفتي
به کجايي غمگسار من؟، فغان زار من بشنو باز آ، باز آ
از صبا حکايتي ز روزگار من بشنو باز آ،
باز آ سوي رهي
چون روشني از ديده ما رفتي
با قافله باد صبا رفتي
تنها ماندم
تنها رفتي
شبتوووووووووون شیک
![]()
یادمن کردی ولی روزی که دیگردیربود
مهربان گشتی ولی مهرتوبی تاثیربود
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |