مشاعرۀ سنّتی

[Ir. A. P]

نطق موسی بد بر اندازه ولیک//هم فزون آمد ز گفت یار نیک

بدرود شیخ..
کشیدند در کوی دل دادگان ........میان دل و کام دیوارها

 

[MOΣIN]

نطق موسی بد بر اندازه ولیک//هم فزون آمد ز گفت یار نیک

كار صواب باده پرستى است حافظا......بر خيز و عزم جزم به كار صواب كن

 

[MOΣIN]

بدرود!

بدرود

 

[Ir. A. P]

كار صواب باده پرستى است حافظا......بر خيز و عزم جزم به كار صواب كن

نشان یار سفر کرده از که پرسم باز........که هرچه گفت برید صبا پریشان گفت

 

[MOΣIN]

نشان یار سفر کرده از که پرسم باز........که هرچه گفت برید صبا پریشان گفت

تا كى از سيم و زرت كيسه تهى خواهد بود.....بنده ء من شو و برخور ز همه سيم تنان

 

[Ir. A. P]

تا كى از سيم و زرت كيسه تهى خواهد بود.....بنده ء من شو و برخور ز همه سيم تنان

نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس..........ملالت علما هم ز علم بی عملست

 

[MOΣIN]

نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس..........ملالت علما هم ز علم بی عملست

تسبيح و خرقه لذت مستى نبخشدت.....همت درين عمل طلب از مى فروش كن

 

[Ir. A. P]

تسبيح و خرقه لذت مستى نبخشدت.....همت درين عمل طلب از مى فروش كن

نقاب گل کشید و زلف سنبل..........گره بند قبای غنچه وا کرد

 

[MOΣIN]

نقاب گل کشید و زلف سنبل..........گره بند قبای غنچه وا کرد

در خزان با سرو و نسرینم بهاری تازه بود........در زمین با ماه و پروین آسمانی داشتم

 

[Ir. A. P]

در خزان با سرو و نسرینم بهاری تازه بود........در زمین با ماه و پروین آسمانی داشتم

من ز اتش سودای تو اهی نزنم.........کی توان گفت که بر داغ دلم صابر نیست

 

[MOΣIN]

من ز اتش سودای تو اهی نزنم.........کی توان گفت که بر داغ دلم صابر نیست

تخم وفا و مهر درين كهنه كشتزار ......... آنگه عيان شود كه بود موسم درو

 

[Ir. A. P]

تخم وفا و مهر درين كهنه كشتزار ......... آنگه عيان شود كه بود موسم درو

واعظ شحنه شناس این عظمت گو مفروش.......زانکه منزلگه سلطان دل مسکین منست

 

[MOΣIN]

واعظ شحنه شناس این عظمت گو مفروش.......زانکه منزلگه سلطان دل مسکین منست

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود........... وین راز سر به مهر به عالم سمر شود

 

[Ir. A. P]

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود........... وین راز سر به مهر به عالم سمر شود

دلا تا کی در این زندان فریب این وان بینی.......یکی زان چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی

 

[MOΣIN]

دلا تا کی در این زندان فریب این وان بینی.......یکی زان چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی

یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم.........در میان لاله و گل آشیانی داشتم

 

[Ir. A. P]

یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم.........در میان لاله و گل آشیانی داشتم

مگر به تیغ اجل خیمه برکنم و نی........رمیدن از در دولت نه رسم راه من است

 

[MOΣIN]

مگر به تیغ اجل خیمه برکنم و نی........رمیدن از در دولت نه رسم راه من است

تنت به ناز طبيبان نيازمند مباد....وجود نازكت ازرده گزند مباد

 

[Ir. A. P]

تنت به ناز طبيبان نيازمند مباد....وجود نازكت ازرده گزند مباد

دولت فقر خدایا به من ارزانی دار........کین کرامت سبب حشمت و تمکین منست

بدرود پیر خرابات ببخشید دیگر تشکر هایمان تمام شد.(خوشحالیم که با شیخ دوست شده اید)

 

[MOΣIN]

دولت فقر خدایا به من ارزانی دار........کین کرامت سبب حشمت و تمکین منست

بدرود پیر خرابات ببخشید دیگر تشکر هایمان تمام شد.(خوشحالیم که با شیخ دوست شده اید)

بدرود..............مگه دشمن بودیم؟؟

 

[m_mahdi_tbt]

دولت فقر خدایا به من ارزانی دار........کین کرامت سبب حشمت و تمکین منست

بدرود پیر خرابات ببخشید دیگر تشکر هایمان تمام شد.(خوشحالیم که با شیخ دوست شده اید)

تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد چندان زپی هر زشت و نکو خواهی شد
گر چشمه زمزمی و گر آب حیات آخر به دل خاک فرو خواهی شد

 

[seabride]

تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد چندان زپی هر زشت و نکو خواهی شد
گر چشمه زمزمی و گر آب حیات آخر به دل خاک فرو خواهی شد

دایم دل خود راز معصیت شاد کنی
چون غم رسدت خدای را یاد کنی

 

[*نيروانا*]

مرا تو گوش گرفتی همی‌کشی به کجا//بگو که در دل تو چیست چیست عزم تو را

آمده ام که تا به خود گوش کشان کشانمت بی دل و بی خودت کنم در دل و جان نشانمت

 

[tracer]

آمده ام که تا به خود گوش کشان کشانمت بی دل و بی خودت کنم در دل و جان نشانمت

تبسم ریز لعلش‌گر نشان پرسد غبارم را//ببوسد تا قیامت بوی‌گل خاک مزارم را

 

[*نيروانا*]

دایم دل خود راز معصیت شاد کنی
چون غم رسدت خدای را یاد کنی

يار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا يارتويي غار تويي خواجه نگهدار مرا

 

[mani24]

آمده ام که تا به خود گوش کشان کشانمت بی دل و بی خودت کنم در دل و جان نشانمت

تو سرده و من سرگران ای ساقی خمار من
خندید و می گفت ای پسر آری ولیک از حد مبر
وانگه چنین می کرد سر کای مست و ای هشیار من
چون لطف دیدم رای او افتادم اندر پای او

 

[*نيروانا*]

تبسم ریز لعلش‌گر نشان پرسد غبارم را//ببوسد تا قیامت بوی‌گل خاک مزارم را

آمده ام که تا ترا جلوه دهم درین سرا همچو دعای عاشقان فوق فلک رسانمت

 

[*نيروانا*]

تو سرده و من سرگران ای ساقی خمار من
خندید و می گفت ای پسر آری ولیک از حد مبر
وانگه چنین می کرد سر کای مست و ای هشیار من
چون لطف دیدم رای او افتادم اندر پای او

وه وه جهان پر غلغله عشق وسماع وولوله
ديوانه ام كو سلسله كان جان جانان آمده ست

 

[tracer]

آمده ام که تا ترا جلوه دهم درین سرا همچو دعای عاشقان فوق فلک رسانمت

تا که نان نشکست قوت کی دهد//ناشکسته خوشه‌ها کی می‌دهد

 

[*نيروانا*]

تا که نان نشکست قوت کی دهد//ناشکسته خوشه‌ها کی می‌دهد

دستار ربود از سر مستان به گروگان/دستار برو گوشه دستار مرا یافت

 

[tracer]

دستار ربود از سر مستان به گروگان/دستار برو گوشه دستار مرا یافت

توقع هرچه‌باشد بی‌صداعی نیست ای‌ساقی//قدح برسنگ زن تا بشکنی رنگ خمارم را