تو باش مردم این شهر سبزتر باشند
بقیه اش مال خانومهاست
درخت ها به من آموختند فاصله ای
میان عشق زمینی وآسمانی نیست
روز وصل دوستاران ياد بادیار آن بود که صبر کند بر جفای یار
ترک رضای خویش کند در رضای یار
در دير مغان آمد يارم قدحي دردستدر دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من ودل باطل بود
تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
تا زميخانه ومي نام و نشان خواهد بودیکی بر دل نظر وا کن که بینی
یم ایام در یک جام غرق است
ازرشک سوختم به رقیبان سخن مکن
گر می کنی برای خدا پیش ما نکن
در اين درگه كه گه گه،كَه كُه و كُه كَه شودآخر
مشو غره به امروزت كه فردايت نمي آيد
در اين درگه كه گه گه،كَه كُه و كُه كَه شود ناگه
مشو غره به امروزت که از فردا نیی آگه ...
هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم
هر گه که یاد روی تو کردم جوان شدم ...
ممنون كه اصلاحش كرديد.
من اگر نيكم و گر بد تو برو خود را باش
هر كسي آن درود عاقبت كار كه كشت
امیدوارم ناراحت نشده باشین ، به هر صورت باید ببخشین اگه دخالت کردم قصد بدی نداشتم ...
تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار
که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند ...
دوباره پنجره هایی که رو به دیوارند
و باز میکنی اش ........... بد ترین خود آزاری !
یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیستجان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست
تک تک روزها به سرعت برق توی ذهنش عبور میکردند
آخرین گریه های تابستان ...... اولین خنده های بعد از عید
در تمامت بیداری خویش هر نماد و نمود را با احساس عمیق درد دریافتم.
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |