mut
عضو جدید
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زدواعظ شهرکه ازطول قیامت می گفت
غافل ازقامت آنسروسهی بالابود
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد ...
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زدواعظ شهرکه ازطول قیامت می گفت
غافل ازقامت آنسروسهی بالابود
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد ...
در شاه راه عشق کشیدم ز پای دل
صد خار غم به قوت غمخواری رقیب
در سایه ات تا آمدم چون آفتابم بر فلک
تا عشق را بنده شدم خاقان و سلطان سنجرم
یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا
خواهش میکنم داداشم..
در نهانخانه ی عشرت صنمی خوش دارم
کز سر زلف و رخش نعل در آتش دارم
دلم ببرید چون فرهاد عمری کوه اندوهت
مکن ای خسرو خوبان طمع در جان شیرینم
روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم
ساکن کوی بت عربده جویی بودیم
دل ایستاده به دریوزه کرشمه ولی
هنوز فرصت عرض گدایی نشدست
شب خوش.![]()
تا سحر چشم یار چه بازی کند که باز
بنیاد بر کرشمه ی جادو نهاده ایم
عاقبتت خوش![]()
هر که دراین بزم مقرب تراست
جام بلا بیشترش میدهند
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |