سلام من به پیران خاکم....
به عقل و منطق و احساس تو پاکم...
اوهوم شاید سلامم شنید...
شایدم که جوابم را ندید...
سلام از من ، سلامی گرم و لبخند
نوید آمد که ما را می دهد پند
سلام من به پیران خاکم....
به عقل و منطق و احساس تو پاکم...
اوهوم شاید سلامم شنید...
شایدم که جوابم را ندید...
سلام من به نوید و دیارشسلام میکنم من به زهرای زند... که میداد ما را هزار حرف و پند
سلام از من ، سلامی گرم و لبخند
نوید آمد که ما را می دهد پند
پیران تو بیا به پای عم پیر شویم
سلام ای نوید، ای نوایت نبید
گمانم که زهرا سلامت شنید
سلام من به نوید و دیارش
که چندیست سرودن شده کارش
مرا با حرف و پند کاری نباشد
عمل باید که آن شایسته آید
ما در جلوی پیران زانو میزنیم...
بقیه هم در پشت ایشان میدویم...
پندت شنویم ار که گویی مهربان...
رنگ مویت کلهم بستم زبان...
عجب دارم من از تو ای نویدااین نگو ما را بگو باز تو پند...
التماست میکنم زهرای زند...
نازم نوید که به تاری هنرور است
در شعر تر هم از همه ی ما سرتر است
ما که اینگونه در عرصه ها تاختیم...
همه اش را در کلاس پیران دانا یافتیم...
ما که اینگونه در عرصه ها تاختیم...
همه اش را در کلاس پیران دانا یافتیم...
شعری که باید گفت و نام نُوِّه بنماید
آسان نباشد شاعری را گفتنش شاید
عجب دارم من از تو ای نویدا
ز پندی میکنی اینگونه غوغا
مرا ترسیست از پند ای دریغا
که عیب جویان سرایند در پس ما
" واعظان چون تکیه بر محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند"
مرا عفو کن از این کار ای نویدا
نباشد در توانم ای نویدا
شعری که باید گفت و نام نُوِّه بنماید
آسان نباشد شاعری را گفتنش شاید
به مهدی و نُوِّه فراوان درود
به نام شما گل کند این سرود
گر نباشد مر تورا اسان چنین...
پس مرا نوید خوان و این چنین...
کار خود پیچیده نگردان و نجو...
حال و اکنون مهدی چم از خود بگو...
برهان تو جماعت از فکر و کین...
تا شود اسان بر تو مهر و دین...
گر بگویی می شنوم از تو پند...
گر نگویی گریان شوم زهرای زند...
به مهدی ، نوید و به زهرای زند
الهی نباشد شما را گزند
به مهدی ، نوید و به زهرای زند
الهی نباشد شما را گزند
گر نخواهی که مرا باشد گزند...
پس بمان و باش و بگو و بخند...
ما همه هستی خود را باختیم...
تا قلب خو بر مهر پیر انداختیم...
نصیحتی میکنمت بشنو و بهانه نگیر
بیشتر از آن روی که دگر ندهی به پند گیر
همیشه تلاش میکن و دست بر زانوی خود گیر
مبدا کنی دستی دراز بر خْرد و پیر![]()
نباشم من اگر باشد خداوند
که باشد باخدا زهرایی زند
خدانگهدارتابعد...
دیگه خ اصرار کردید آخه.تعجب چرا؟؟؟
شعرت شنیدم و اتشی بر جانم زد...
میشود ترکه که اتشی بر زبانم زد...
یه ویرگول بذارید بعد "اگر" درست میشه. یه مکث کوچیک بعد اگر بکنید.؟؟؟ متوجه نشدم...
تو را میسپارم به خدای عزوجل که طاعتش موجب...![]()
چه خوش گفتی تو ای پیران خوش دل
نباشم من اگر باشد خداوند
که باشد باخدا زهرایی زند
خدانگهدارتابعد...
دیگه خ اصرار کردید آخه.
امید که از قول به فعلش آوری
نوید پیروزی بدینسان آوری
یه ویرگول بذارید بعد "اگر" درست میشه. یه مکث کوچیک بعد اگر بکنید.
چه خوش گفتی تو ای پیران خوش دل
ولیکن این خدا باشد که با ماست
تو هر جا که روی او هست و آگاه
بود ایمان به او آذوغه ی راه
خدا حافظتان پیران و نوید
مبارک باد پیش پیش بر شما عید![]()
ممنون...
برو ای دوست و هر لحظه بخند...
شاد باشی ای زهرای زند...![]()
نوید اکنون تو در خوابی و یاران بر سر سفره
بپاخیز و بیا اینجا که یاران سفره را با داخلش خوردند![]()
تلنگر زد به شیشه دست باران
شده رنگین کمان همدست باران
منم هستم غمین از دست یاران
چه هست راز 868ت باران؟
رجایی جان بود 686 پسوندم
نباشد چیز خاصی در بر آن
قافیه هام اوضاعشون داغونه.شرمنده![]()
طنین گرم و زیبایی تو رادیسلام وصددرود، از بهرت ای دوست
بیا خواهم شوم قربانت ای دوست
اگر باران مرا قابل بدانی
شوم قربانی شبهایت ای دوست![]()
سلام وصددرود، از بهرت ای دوست
بیا خواهم شوم قربانت ای دوست
اگر باران مرا قابل بدانی
شوم قربانی شبهایت ای دوست![]()
سلامی به گرمای شهرت طنین
گذاری تو منت به جانم طنین![]()
امدم باران تو هم ا تا شوم خرسند...
این چنین یاران ما چه بگویم که همه را خوردند؟
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
مشاعره با اشعار شاهنامه | مشاعره | 18 | |
S | مشاعره با اشعار بداهه ... | مشاعره | 151 | |
P | مشاعره کودک ۷ ساله ایرانی - رها حسین پور معتمد | مشاعره | 0 | |
![]() |
مشاعره با اشعار فروغ فرخ زاد | مشاعره | 443 | |
![]() |
مشاعره عرفانی | مشاعره | 560 |