قلب مادر
قلب مادر
گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی
با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید
قلب مادر
داد معشوقه به عاشق پیام ---------- که کند مادر تو با من جنگ
هر کجا بیندم از دور کند ---------- چهره پر چین و جبین پر آژنگ
با نگاه غضب آلود زند ---------- بر دل نازک من تیر خدنگ
از در خانه مرا طرد کند ---------- همچو سنگ از دهن قلماسنگ
مادر سنگ دلت تا زنده ست ---------- شهد در کام من وتوست شرنگ
نشود یک دل و یک رنگ تو را ---------- تا نسازی دل او از خون رنگ
گر تو خواهی به وصالم برسی ---------- باید این ساعت بی خوف و درنگ
روی و سینه تنگش بدری ---------- دل برون آری از آن سینه تنگ
گرم و خونین به منش باز آری ---------- تا برد ز آینه قلبم زنگ
عاشق بی خرد ناهنجار ---------- نه بل آن فاسق بی عصمت و ننگ
حرمت مادری از یاد ببرد ---------- خیره از باده و دیوانه ز بنگ
رفت و مادر را افکند به خاک ---------- سینه بدرید و دل آورد به چنگ
قصد سر منزل معشوق نمود ---------- دل مادر به کفش چون آرنگ
از قضا خورد دمدر به زمین ---------- و اندکی سوده شد او را آهنگ
وان دل گرم که جان داشت هنوز ---------- اوفتاد از کف آن بی فرهنگ
از زمین باز چو برخاست نمود ---------- پی برداشتن آن آهنگ
دید از آن دل آغشته به خون ---------- آید آهسته برون این آهنگ
آه دست پسرم یافت خراش ---------- آخ پای پسرم خورد به سنگ
با عرض شرمندگی هر چه با خودم کلنجار رفتم تا قسمتی از شعر را بگذارم دلم راضی نشد .
شعر از ایرج میرزا که در کتاب ادبیات دبیرستان هم آمده بود .
نفر بعد از حرف اول (د) استفاده کند .
به بزرگی خود ببخشید .


با تشکر - سیستم 32