طرف کرم ز کس نبست این دل پر امید من
گرچه سخن همی برد قصه من به هر طرف
(حرف آخر شعر بعدی باید ط باشد)
گرد رخ نگارمن تا بنوشت دور خط ....... ماه ز حسن عارضش راست فتاد در غلط
طرف کرم ز کس نبست این دل پر امید من
گرچه سخن همی برد قصه من به هر طرف
(حرف آخر شعر بعدی باید ط باشد)
گرد رخ نگارمن تا بنوشت دور خط ....... ماه ز حسن عارضش راست فتاد در غلط
ساقی بده آن شراب گلرنگ
مطرب بزن آن نوای بر چنگ
سعدی
بوی بهار آمد بنال ای بلبل شیرین نفس
ور پایبندی همچو من فریاد میخوان از قفس
گیرند مردم دوستان نامهربان و مهربان
هر روز خاطر با یکی ما خود یکی داریم و بس
من از بهار و اقاقیا
که روی حصار سنگی دیوارها می نشیند
از آفتاب و زلالی بی حد آب
از روزهای بلند، از شتاب
با جادوي محبت خود قلب سنگ اومن به یک احساس خالی دلخوشم
من به گل های خیالی دلخوشم
در کنار سفره اسطوره ها
من به یک ظرف سفالی دلخوشم
مثل اندوه کویر و بغض خاک
با خیال آبسالی دلخوشم
سر نهم بر بالش اندوه خویش
با همین افسرده حالی دل خوشم
در هجوم رنگ در فصل صدا
با بهار نقش قالی دلخوشم
آسمانم: حجم سرد یک قفس
با غم آسوده بالی دلخوشم
گرچه اهل این خیابان نیستم
با هوای این حوالی دلخوشم
من به یک احساس خالی دلخوشم
من به گل های خیالی دلخوشم
در کنار سفره اسطوره ها
من به یک ظرف سفالی دلخوشم
مثل اندوه کویر و بغض خاک
با خیال آبسالی دلخوشم
سر نهم بر بالش اندوه خویش
با همین افسرده حالی دل خوشم
در هجوم رنگ در فصل صدا
با بهار نقش قالی دلخوشم
آسمانم: حجم سرد یک قفس
با غم آسوده بالی دلخوشم
گرچه اهل این خیابان نیستم
با هوای این حوالی دلخوشم
بگذرد از جاه و مال وآبرويك عمر دويديم و لب چشمه رسيديم ... خشكيد و به يك جرعه چشيدن نرسيديم
بوسيده ام دو ديده در خواب رفته رامیان کام وناکامی نباشد غیر چندین کام
به کامت باد این شادی حلالت باد ازادی
بوسيده ام دو ديده در خواب رفته را
در كام موج دامنم افتاده است و او
بيرون كشيده دامن در آب رفته را
اكنون منم كه در دل اين خلوت و سكوت
اي شهر پر خروش ترا ياد ميكنم
دل بسته ام به او و تو او را عزيز دار
من با خيال او دل خود شاد ميكنم
لب و دندانت را حقوق نمک...................هست بر جان و سینه های کباب
این چنین موسمی عجب باشد............که ببندند میکده به شتاب
بر رخ ساقی پری پیکر........................همچو حافظ بنوش باده ناب
اساس توبه که در محکمی چو سنگ نمودببین که جام زجاجی چه طرفهاش بشکست
بیار باده که در بارگاه استغناچه پاسبان و چه سلطان چه هوشیار و چه مست
از این رباط دودر چون ضرورت است رحیل
شکر ایزد که به اقبال کله گوشه گلزندگي شد من و يك سلسله ناكاميها ..... مستم از ساغر خون جگر آشاميها
شکر ایزد که به اقبال کله گوشه گل
نخوت باد دی و شوکت خار آخر شد
صبح امید که بد معتکف پرده غیب
گو برون آی که کار شب تار آخر شد
آن پریشانی شبهای دراز و غم دل
همه در سایه گیسوی نگار آخر شد
باورم نیست ز بدعهدی ایام هنوز
لب را با لبشراب خانگي ترس محتسب خورده ... به روي يار بنوشيم و بانگ نوشانوش
خراب تر ز دل من غم تو جای نیافتلب را با لب
در اين سکوت
در اين خاموشىى گويا
گوياتر از هر آنچه شگفتانگيزتر کرامتِ آدمى به شمار است
در رشتهى بىانتهاى معجزتى که اوست... در اين اعترافِ خاموش،
خراب تر ز دل من غم تو جای نیافت
که ساخت در دل تنگم قرارگاه نزول
دل من در هوای روی فرخبود آشفته همچون موی فرخ
بجز هندوی زلفش هیچ کس نیستکه برخوردار شد از روی فرخ
سیاهی نیکبخت است آن که دایمبود همراز و هم زانوی فرخ
شود چون بید لرزان سرو آزاداگر بیند قد دلجوی فرخ
یافتم روشندلی از گریه های نیمه شب......................خاطری چون صبح دارم از صفای نیمه شب
رهی معیری
صبا تو نکهت آن زلف مشکبو داری
بیادگار بمانی که بوی او داری
شده تکلیف دل از روز آغازین مشخص
وفاداران شدند از کار خود گویا مرخص
یا رب بوقت گل گنه بنده عفو کن ... وین ماجرا به سرو لب جویبار بخش
دست از مس وجود چو مردان ره بشوی...................تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی
سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند
همدم گل نمی شود یاد سمن نمی کند
مشتها در جیب ماندند و نفسها در قفس
هیچ کس در جاده دل نیست آری هیچ کس
دوباره با غزلی عاشقانه درگیرم
برای عشق جوانت گلم ، کمی پیرم
نگارینا دلم جز تو دگر دلبــــــــر نمی خواهد
دلم غیر از تو زیبارو، گلی دیگر نمی خواهد
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران ... رفتم از کوی تو لیکن عقب سر نگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی ... تو بمان و دگران وای به حال دگران
تن محنت کشی دارم خدایا
دل حسرت کشی دارم خدایا
ز شوق مسکن و داد غریبی
به سینه آتشی دارم خدایا
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
مشاعره با اشعار شاهنامه | مشاعره | 17 | ||
S | مشاعره با اشعار بداهه ... | مشاعره | 151 | |
مشاعره با نام کاربر قبلی | مشاعره | 2075 | ||
P | مشاعره کودک ۷ ساله ایرانی - رها حسین پور معتمد | مشاعره | 0 | |
مشاعره با اشعار فروغ فرخ زاد | مشاعره | 441 |