مادرم چه دردا که کشیده ای(نظرتون چیه)

ArChitect _90

عضو جدید
کاربر ممتاز
بدن انسان می تونه تا ۴۵ واحد درد رو تحمل کنه.
اما زمان تولد بچه، یک زن تا ۵۷ واح...د درد رو احساس می کنه
این معادل شکسته شدن همزمان ۲۰ استخوانه!
مادرتون رو دوست داشته باشید…
ماردت عزیزمی به خدا
 

z@p

عضو جدید
مادرا عزیزترینن چون از ابتدا تا انتها خودشونو فدای فرزندشون میکنند کاش میشد بهترین راه تشکر کردن از مادرها رو بیاموزیم.:heart:
 

felor

عضو جدید
فداااااااااااااااااااااات شم مامانی جووووووووووووووونم:gol: الهی بمیرم چه دردی
آقا من بچه دار نمیشم....!
 

Nilpar

عضو جدید
کاربر ممتاز
الهی بمیرم برا مامانم....ایناهمه درد کشیده که منه تحفه رو به دنیا بیاره که حالا طلبکارش بشم....بمیرم واسه مظلومیت
 

paeeizan

اخراجی موقت
لایک نیل پر
.
.
.
در اینکه مادران برای ما خیلی سختی میکشن شکی نیستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت...

اما فرزانه خانم بین حرفای شما تناقض فاحش هست ... وقتی بدن انسان میتونه تا 45 درجه درد تحمل کنه یعنی وقتی به 46 و بالاتر رسید یعنی مرگ دیگه ...
حالا چطور ... به 57 میرسه و ....
میشه دلیل این حرفتون رو اثبات کنید .. با ذکر منبعی ..یا توجیه علمی .....
ممنون میشم.
 

pooneh12345

عضو جدید
کاربر ممتاز
مامان شدن اینقد سخته؟!!!!
ایووول
مامانی خییییییییلی باحالی
 

vishtaspe

عضو جدید
یه سزارین دورو بر 3-4 میلیون هزینه داره ببینین باباهاتون چی میکشن
واقعا که...
پول دادن خیلی راحت تر تا تحمل این همه درد.....
تازه باباها که تو نگهداری بچه ها هیچ کمکیم نمیکنن تا بچه میخنده و خوبه بغل باباهاس تا دردسر داره این مادرای بیچاره ان که از جون ودل مایه میذارن
 

panjareh_hossein

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
واقعا که...
پول دادن خیلی راحت تر تا تحمل این همه درد.....
تازه باباها که تو نگهداری بچه ها هیچ کمکیم نمیکنن تا بچه میخنده و خوبه بغل باباهاس تا دردسر داره این مادرای بیچاره ان که از جون ودل مایه میذارن
یه جور میگی انگار پول ریخته خب وان بدبخت هم زحمت میکشه جون میده حتی واسه یه هزار تومنیش
 

panjareh_hossein

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من نگفتم زحمت نمیکشه دست گل باباها درد نکنه ولی قابل قیاس نیستن خب...
مادرا یه بار درد میکشن تموم میشه ولی میدونی که باباها دارن هروز درد میکشت تو یه بار یه چیز سنگین رو راست کن یا یه کار سنگین کن ببین شبش میتونی از درد بخوابی تازه صبحشم باید بری سر همون کار واین پرسه همینطور ادامه داره
 

*باران*

عضو جدید
کاربر ممتاز
 

vishtaspe

عضو جدید
مادرا یه بار درد میکشن تموم میشه ولی میدونی که باباها دارن هروز درد میکشت تو یه بار یه چیز سنگین رو راست کن یا یه کار سنگین کن ببین شبش میتونی از درد بخوابی تازه صبحشم باید بری سر همون کار واین پرسه همینطور ادامه داره
ای بابا اصن من اشتباه کردم شما ببخش...
ولی ببخشیدا مردارو ساختن برای کار نه استراحت...
 

farid53

عضو جدید
البته اینطور نیست که ناگهان این درد به سراغ مادر بیاد در مدت 9 ماه بدن آماده برای این درد میشه به هر حال اتفاق بزرگ طبیعته و مهم . در زایمان طبیعی بعد از زایمان مادر می تونه در زمان اندکی بچه رو در آغوش بگیره و شیرش بده ولی در سزارین یه مدت طول میکشه (البته بستگی به فرد داره ). در هر دو مورد طبیعی و سزارین واقعا زنها اذیت میشن ولی با در آغوش کشیدن بچه همه چیز فراموش میشه باور کنید .....
 

LEGEND.MM

کاربر فعال تالار موبایل
کاربر ممتاز
لایک نیل پر
.
.
.
در اینکه مادران برای ما خیلی سختی میکشن شکی نیستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت...

اما فرزانه خانم بین حرفای شما تناقض فاحش هست ... وقتی بدن انسان میتونه تا 45 درجه درد تحمل کنه یعنی وقتی به 46 و بالاتر رسید یعنی مرگ دیگه ...
حالا چطور ... به 57 میرسه و ....
میشه دلیل این حرفتون رو اثبات کنید .. با ذکر منبعی ..یا توجیه علمی .....
ممنون میشم.
کسی نتونست واسه این پست دوستمون جوابی پیدا کنه !؟؟!؟!!
من که هرچی گشتم چیزی در این رابطه پیدا نکردم !!!
 

farid53

عضو جدید
واقعا که...
پول دادن خیلی راحت تر تا تحمل این همه درد.....
تازه باباها که تو نگهداری بچه ها هیچ کمکیم نمیکنن تا بچه میخنده و خوبه بغل باباهاس تا دردسر داره این مادرای بیچاره ان که از جون ودل مایه میذارن
ببین باباها نمی تونن کمکی بکنن ...
اونقدر رابطه مادر با بچه قویه که واقا پدر تا یه سنی هیچ نقشی نمی تونه ایفا کنه . ببین من یه پسر 3 ساله دارم پسرم عاشق مادرشه باور کن من هیچ شانسی در مقابلش ندارم . البته اگه از نگهداری شستن بچه و عوض کردن پوشک و...... بله میشه کمک کرد ولی اینا در مقابل چیزای دیگه مربوط به کودک واقعا هیچه
باباها پول سزارین رو با افتخار میدن مشکلی از بابت اون نیست . اونا هم نگرانند . از خندیدن بچه خوشحال میشند واز درد کشیدنش ناراحت ...
 

panjareh_hossein

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ببین باباها نمی تونن کمکی بکنن ...
اونقدر رابطه مادر با بچه قویه که واقا پدر تا یه سنی هیچ نقشی نمی تونه ایفا کنه . ببین من یه پسر 3 ساله دارم پسرم عاشق مادرشه باور کن من هیچ شانسی در مقابلش ندارم . البته اگه از نگهداری شستن بچه و عوض کردن پوشک و...... بله میشه کمک کرد ولی اینا در مقابل چیزای دیگه مربوط به کودک واقعا هیچه
باباها پول سزارین رو با افتخار میدن مشکلی از بابت اون نیست . اونا هم نگرانند . از خندیدن بچه خوشحال میشند واز درد کشیدنش ناراحت ...
جدی بگم من تجربه نکردم ولی میدونم باباها با تمام وجودشون میرن پول رو میدن و لذت میبرن
 

mahdieh1991

عضو جدید
کاربر ممتاز
قربونه همه ی مامان باباها که واسه بچه هاشون واسه زندگیشون زحمت میکشن...
دست تک تکشونو میبوسم
 

3ctor

عضو جدید
کاربر ممتاز
مهربانی و لطافت مادرم را بارها یاد کرده ام و ستوده ام، ولی ، لحظه های ناب خشم و قهر او را نیز می ستودم؛ لحظاتی که پایم در راه می لغزید و سوی بیراهه می رفتم؛ لحظاتی که دست به خطا می بردم و از سر جهل راه عصیان پیش می گرفتم. نه به کلام او دل می سپردم و نه به نگاه زنهار زده اش وقعی می نهادم. سر در جیب جهالت فرو کرده، راه خود می رفتم و او چون کوهی سترگ، راه بر من می بست. چون رودی خروشان می خروشید، آن گونه که خود را خردتر از آن می دیدم که نافرمانی کنم و چه زود پرده جهالتم دریده می شد و چشم دلم گشوده، و می دیدم که با آن خشم لبریز از مهربانی اش، چگونه راه مرا بر پرتگاه خطا بسته است و آن گاه، فروتنانه به سپاسش می نشستم.
قدر پدر مادر هاتون رو بدونید و همیشه احترامشون رو نگه دارید هیچ وقت بالای حرفشون حرف نزنید و حرف هاشون رو به جان دل گوش کنید شاید دور جون همه کسانی که میخونن روزی بیاد که حسرت یه نوازش مادرانه و محبت پدرانه رو داشته باشید ممنون از دوست عزیزم که این تایپیک رو گذاشت تا دردهای نهفته در سینه ام رو بروز بدم .
مادر یعنی عشق یعنی محبت. مادر یعنی مهربانی یعنی صفا
روحش شاد و یادش گرامی
 

nice_Alice

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
واسه مادرم...

واسه مادرم...


انسان هميشه در كنار محبوبانش معناي بودن مي پذيرد؛ انسان وقتي هم نشين خويشانش مي شود،به

معني كامل انسان است. لبخندش،گريه هايش،لحظات شوق و غرورش،آرامشش،و نيز خويشتن خويشش،با عزيزانش رخ مي نمايند.


اما افسوس كه از ازل غافل از احوالات آن بود و زماني مفهوم بودنشان را مي فهمد، كه ديگر نيستند...

آنگاه مي خواهد تا زمين و زمان را به هم آورد،آسمان را به زير كشد،تا دوباره عزيزش باشد.تمام بودنش را خواهد بخشيد-اگر پذيراينده اي باشد- تا بودن خويشش را باز ستاند. لحظه لحظه هاي بودنش التماس مي كند،خدايي كه عزيزش را گرفت،او را نيز با خود ببرد كه " نبودن،هيچ گاه به تلخي از دست دادن يك بودن نيست"...اما چه دير!

چه دير مي فهميم ما آدميان دوپا - كه سرتاسر وجودمان را گرد غفلت و فراموشي زدوده و تن پوش غرور و خود خواهي سر از پايمان را پوشانده- كه عزيزمان را دوست داشتيم و نبودنش را بر نمي تابيم!!!

و اكنون ديگر چه سود... آنكه مي پرستيدمش،آنكه آسمان و زمينم،زمان و بودنم،وجود و هستيم، در گرو بودنش بود،و من، بي آنكه بدانم زماني شايد نخواهمش داشت، به بودنش عادت كردم.
از زماني كه فرشته ي افتاب به بارگاه آسماني اش مي آيد و ستارگان از جبروت آن بر نمي تابند. تا لمحه اي كه بانگ پر گشودن شهاب،باز گشت الهه ي شب را نويد مي دهد،من،محبوبم را،مسجودم را،عزيزم را در كنارم داشتم و نمي ديدم...

اكنون تمام اشك هايم،بغض هاي در گلو مانده و نمانده ام،تمام هق هق هاي شبانه و روزانه ام،ضجه هاي ناي خسته ام و تمام سنگين قلبم،هيچ يك،عزيزم را باز نمي گرداند.

اكنون پشيماني ام،اعتراف به فراموشي ام و تمام نديدن ها و نشنيدن هايم،هيچ كدام لحظاتي را كه عزيزم را در مقابل ديدگانم ناديده گرفتم،بر نمي گرداند...
تا دارمت،اي عزيز پرستيدني،چشم برهم نمي زنم،مبادا لحظه اي چشم از دلم برداري...

"شگفتا وقتي كه بود،نمي ديدم؛وقتي مي خواند،نمي شنيدم.وقتي ديدم كه نبود،وقتي شنيدم،كه نخواند...
چه غم انگيز است،وقتي كه چشمه اي سرد و زلال در برابرت مي جوشد،و مي خواند و مي نالد؛تشنه ي اتش باشي و نه آب...!
و چشمه كه خشكيد...چشمه كه از آن آتش كه تو تشنه ي آن بودي،بخار شد و به هوا رفت!و آتش كوير را تاخت و در خود گداخت و از زمين آتش روييد و از آسمان آتش باريد،تو تشنه ي آب گردي و نه تشنه ي آتش..!
و بعد...عمري گداختن؛از غم نبودن كسي كه تا بود، از غم نبودن تو مي گداخت!" http://www.www.iran-eng.ir/images/smilies/icon_gol.gif

 
آخرین ویرایش:

Similar threads

بالا