ENG.farzane
عضو جدید
چند روز قبل یکی از دوستام با خوشحالی زنگ زد به من که یه کار توپ واسم تو ارومیه پیدا شده( لازم به ذکره اونم رشتهاش صنایع غذایی بود) منم خیلی واسش خوشحال شدم.
قرار بود چند روز بعد بره واسه گرفتن کارو بستن قرار داد, چشتون روز بد نبینه من که زنگ زدم بهش که ببینم کارو گرفت یا نه اول از همه یک عالمه فحش نثار مردا کرد بعدم گفت که تا رسیدم کارخونه رفتم دفتر مدیر عامت اونم شروع کرد به تعریف از کارخونه یه خورده بعد شروع کرد به تعریف از دوستم که ماشاالله چقدر جوونی و میخوای از همین اول که اومدی همه چیزو سه سوته یادت بدمو بکنمت مسول کنترل کیفی؟ فقط یه شرط داره اونم اینکه باهام دوست بشی اونوقت خونه ماشین و...... همه رو در اختیارت قرار میدم


دوست مام از حرصش کلی پریده بهش و اومده بیرون از کارخونه

چرا واقعا جامعه ما اینطوریه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
قرار بود چند روز بعد بره واسه گرفتن کارو بستن قرار داد, چشتون روز بد نبینه من که زنگ زدم بهش که ببینم کارو گرفت یا نه اول از همه یک عالمه فحش نثار مردا کرد بعدم گفت که تا رسیدم کارخونه رفتم دفتر مدیر عامت اونم شروع کرد به تعریف از کارخونه یه خورده بعد شروع کرد به تعریف از دوستم که ماشاالله چقدر جوونی و میخوای از همین اول که اومدی همه چیزو سه سوته یادت بدمو بکنمت مسول کنترل کیفی؟ فقط یه شرط داره اونم اینکه باهام دوست بشی اونوقت خونه ماشین و...... همه رو در اختیارت قرار میدم



دوست مام از حرصش کلی پریده بهش و اومده بیرون از کارخونه


چرا واقعا جامعه ما اینطوریه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟