بی تو ای ماه شب تاریکم
هر شبانگاه و سحر غمگینم
هر شبانگاه و سحر غمگینم
درودمن تا حالا 10.15 تا شعر که چه عرض کنم.کلماته پشته سره هم بیشتر نگفتم.خواهش میکنم به سخره نگیرینم.فقط و فقط تنها دلیلی که اینجا مینویسم اینه که دنباله انتقادم.و اینکه یاد بگیرم که چیکار کنم. از همه معذرت می خوام که خودمو قاطی کردم.
منم یک برگه پاییزم
ز سوزو باداز جا .نمی خیزم
منم زردم چو رویه عاشقه تنها
منم دل خسته از یاریه بی معنا
منم محکم چو سبزی بر همان شاخه
نمی خواهم جدایی از تن و ساقه
نمیلرزم نمی ریزم به خاک از باده پاییزی
امان از دسته ان روزی.که از دلها فرو ریزی
درود مجددمرا به خاک می سپار
به لحظه ای چه ناگوار
که بی تو سر برفته ام
به گوشه ای به یک کنار
مرا به وقته رفتنت
به تلّه خاک می سپار
چه سودی و چه حاصلی
ز خانه های انتظار
چه خانه هایه سوت و کورو ساکتی
که گشته اخرین پناهه بی پناه
چه کرده ام چه کرده ام
که گشته ام دچاره این چنین عذاب
سلامدرود مجدد
ايرادات شعر قبلي در اين شعر نيز وجود دارد با اين تفاوت كه در اين شعر احساس را بيشتر پرورانده ايد و كلمات را بيشتر در خدمت گرفته ايد و اين يعني پيشرفت![]()
درودسلام
مرسی که همیشه رسیدگی می کنی اما اینجا نه...
قرارمون بود نقد و بررسی و اعلام نظر باشه توی تاپیک نقد ادبی دیگه !
مرسی داداش!
درودمی روم سوی تو ایام گذشته
دل من در غمه ایام گذشته
دل من سرد شده چون شب یلدا
و یخش اب شده
با طلبه شوره گذشته
و طلب کرد دلم
روی تماشای تو شبهای گذشته
که چه شوری به سرت بود
به ایام گذشته
و تو شبهای گذشته
که گذشته دل من خون کردی
و جگر پاره تر از قصه مجنون کردی
سر و پا ناب شدم.
در گذر از خواب شدم
و چه خالص شده روحم
به هوای تو
تمنای گذشته