قطره‌های چکیده از قلم من (سروده‌هاي اعضاي تالار)

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]چون سراي دون دنيا دانه اي داد مرا... از براي مرغ جانم قفسي داد مرا...[/FONT]
[FONT=&quot]بردر گوش من از ناز و نعم مي خواند او...گل و بستان بگرفت، خار و خسي داد مرا[/FONT]
[FONT=&quot]آرزوهاي درازو سفري سخت به پيش.... وين عجب بين كه چه چيز عبثي داد مرا[/FONT]
[FONT=&quot]اينچنين روز و شبم گشت تباه و اما... اين نداي ازلي را چه كسي داد مرا؟[/FONT]
[FONT=&quot]گفت برخيز و برو نيست مقامت اينجا... آفرين بر نفسش چون نفسي داد مرا...[/FONT]
[FONT=&quot]نيك آيين و سرا پا همه پاكي و حيا.... مژده ديدن فرياد رسي داد مرا..... [/FONT]
خیلی جات خالی بودا......:cry:
 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
در سرم هوای بی رنگیست
در دلم سودای یک رنگیست
در این دوران رنگارنگ
که انسان اسیر چند رنگیست
به خود گیرم رنگ خدایم را
که این والا ترین رنگیست
 

goshtasb

عضو جدید
عجب ای دل عجب دل ساده بودی
اسیر چنگ یک دیوانه بودی
عجب جهدی به جهل خویش کردی
مرا رسوا و خود پروانه بودی
چه شب هایی که او آسوده در خواب
تو چون شب زندگان بی خانه بودی
جمال آراست با صد رنگ و سرخاب
تو از شرمت به صد پنهانه بودی
چه شب هایی که او در بستر خویش
تو بر گرد جهان مستانه بودی
غنوده در بر اهوی دیگر
تو از بهرش پی پیمانه بودی
نبودش عشق تو او را پشیزی
تو اندر فکر خود افسانه بودی
عجب ای دل عجب دل ساده بودی
اسیر چنگ یک دیوانه بودی
عجب بازیچه ای در دست بی مهر
عجب دلخوش به این بیگانه بودی
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
آن روز غروب
که اقاقی ها به پیشواز سوت می رفتند
کنار این پنجره غبار گرفته
یادت را روی شیشه ها نقاشی کردم!
باد
دستانم را نوازش رد
و سر انگشتانم بوی اقاقی گرفت...
****
خیالت که روبرویم می نشیند
از تمام دریاها آبی تر می شوم!
و بعد
می توانم برای تمام خاطرات فراموش شدمان اسم انتخاب کنم!
****
هنوز غروب که می شود
دستانم را به یاد تو می سپارم
پشت این شیشه های غبار گرفته......
و سر انگشتانم
بوی اقاقی می گیرد
بوی تو...!
 

goshtasb

عضو جدید
عید فطر

از مستی عرفان به در آییم و کنون
بر دست چو جام می بر آریم و کنون
شکرانه ی عید رمضان است و صنام
این مستی می که بعد از آنیم و کنون
 

HESSAM58

کاربر فعال
:gol:نكند شقايقي را كه سروده ام تو هستي
نه تو بهتر از شقايق به كلام من نشستي
به دلم سپرده بودم كه ز عاشقي حذر كن
تو مگر كه فال ما را به كدام سبزه بستي؟
به قفس رميده بودم ز عذاب بي وفائي
كه تو با نگاه نازت قفس مرا شكستي
ز كدام قبله آئي كه به رنگ لاله هايي
زكدام سبزه هستي كه ترا نچيده دستي
به دلم چنان نشستي كه خطا نكرده مستم
دگر از خدا چه خواهم پس از اين سرور مستي
اگرم تو يار باشي غزلي ز جان سرايم
كه قدم قدم بنفشه بدمد ز خاك هستي
سفري به باغ خواهم كه سلام صبح گويم
به نسيم سبز رنگي كه پيام آن تو هستي
به غروب ميرسيدم كه تو چون سحر دميدي
بدم اي طلوع روشن كه مرا ز غم گسستي:gol:
 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
:heart:دل در هیاهوی هوایت پر زد:gol:
:heart:انگه که عشق به قلبم در زد:gol:
:heart:بیچاره ندانست کین عشق:gol:
:heart:اتش است ولی در ان پرزد:gol:
:heart:چون سوخت اندر اتش عشق:gol:
:heart:گفتا چه گنه که از من سر زد:gol:
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
:gol:نكند شقايقي را كه سروده ام تو هستي
نه تو بهتر از شقايق به كلام من نشستي
به دلم سپرده بودم كه ز عاشقي حذر كن
تو مگر كه فال ما را به كدام سبزه بستي؟
به قفس رميده بودم ز عذاب بي وفائي
كه تو با نگاه نازت قفس مرا شكستي
ز كدام قبله آئي كه به رنگ لاله هايي
زكدام سبزه هستي كه ترا نچيده دستي
به دلم چنان نشستي كه خطا نكرده مستم
دگر از خدا چه خواهم پس از اين سرور مستي
اگرم تو يار باشي غزلي ز جان سرايم
كه قدم قدم بنفشه بدمد ز خاك هستي
سفري به باغ خواهم كه سلام صبح گويم
به نسيم سبز رنگي كه پيام آن تو هستي
به غروب ميرسيدم كه تو چون سحر دميدي
بدم اي طلوع روشن كه مرا ز غم گسستي:gol:

این شعر فوق العادست.......
واقعا نمی دونم چطور بهتون تبریک بگم.....
 

goshtasb

عضو جدید
درود
من لینک مورد نظر شما را نگاه کردم
امیدوارم دوستی که این شعر را گذاشتن در مورد این شعر توضیح بدهند که آیا شعر از ایشان است و در جای دگر نقل شده یا ایشان از جای دگر نقل کرده اند
البته این موضوع از زیبایی این سروده کم نمی کند
اما خوب با توجه به اینکه این تاپیک مخصوص سروده های اعضا می باشد تعیین تکلیف این شعر نقش به سزایی در مرتب سازی تاپیک دارد
 

behnaz_arch

عضو جدید
هر شب حلول مهتاب را
پشت پرده اتاقم
جشن می گیرم
(یا مدبر اللیل و النهار، یا محول الحول....)
روزی دیگر آمد
و بی تو
گذشت
شاید فردا ...
شاید فردا بازگردی
؟!

شعر به حساب نمی یاد . به قول دوستان، دلنوشته ای از من :smile:
 

leanthinker

عضو جدید
کاربر ممتاز
درود
من لینک مورد نظر شما را نگاه کردم
امیدوارم دوستی که این شعر را گذاشتن در مورد این شعر توضیح بدهند که آیا شعر از ایشان است و در جای دگر نقل شده یا ایشان از جای دگر نقل کرده اند
البته این موضوع از زیبایی این سروده کم نمی کند
اما خوب با توجه به اینکه این تاپیک مخصوص سروده های اعضا می باشد تعیین تکلیف این شعر نقش به سزایی در مرتب سازی تاپیک دارد
من به آدرس فوق رفتم كه اونجا هم يك فروم مثله اينجا بود و نميشد چيزي برداشت كرد.
اما يك نكته اي كه بود! واقعا بايد شاعر اين شعر و شعر زيباي ديگه اي كه ضميمه اون بود رو پيدا كرد. چون اگه از معاصرين باشه واقعا زيبا شعر ميگه. چند وقتي بود كه شعري تا اين حد بر دلم نشسته بود. باز هم از شاعر اين شعر تشكر ميكنم...
من با فرض اينكه اين نوشته از خودشون هست جسارت ميكنم. دلم نيومد شعر ديگه اي كه همراه با اين شعر بود رو نگذارم. با مغذرت خواهي پيشاپيش از دوستان:

تا به دست باد گیسویت پریشان مي شود
گوش تا گوش دلم مدهوش ایشان میشود

سبره میرقصد به نرمی با نوای دامنت
غنچه در شور تماشا مات و حیران میشود

نغمه میخواند به شادی هم علف هم دارو برگ
ابر می بارد و صحرا خیس باران می شود

بوی خوب کاه گل در کوچه همراه نسیم
می دود هر سو وکوچه عطر باران میشود

میشود انگار خالی خانه از فریاد زاغ
مملو ایوان از صدای یا کریمان میشود

خود نمائی می کند در آسمان رنگین کمان
آسمان جولانگه چشمان طفلان میشود

مهربانی میکند با کوه ودشت ودره ،نور
بره آهو عاشق آواز چوپان می شود

باد تا بادا چنین خرم سرود زندگی
در کنارت طبع محزونم غزل خوان می شود

باز هم تبريك
از بچه ها ميخوام شاعر رو پيدا كنند تا شايد باقي آثار زيباشون رو ببينيم...:w30:

 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
قفل لبهایم که به کلید نامت گشوده می شود
صدای آوازهایت
در سکوت همیشگی خانه
آغاز می شود!
دوباره
من حرف می زنم
با صدای تو
می نویسم
با دست های تو
وگریه می کنم
با چشم های تو....
دوباره من تو می شوم...
دوباره طلسم ترانه که می شکند
تو از راه می رسی...!
 

leanthinker

عضو جدید
کاربر ممتاز
از جسم نیمه جان من جان بردنش دارد چه سود

خاکستری آتش زدن ، شعله نزاید جز ز دود

افسوس اجل دیر آمدی غارتگران بر جان زدند

خواهی بگیر تو جان من زین صورت نیمه کبود .
خيلي زيبا بود
تبريك ميگم زيبا شعر ميگيد.
راستي بچه ها نقد هم بكنيد ديگه! ما كه چيزي بارمون نيست. آسمون خانوم يالا نقد كن ديگه;)
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
خيلي زيبا بود
تبريك ميگم زيبا شعر ميگيد.
راستي بچه ها نقد هم بكنيد ديگه! ما كه چيزي بارمون نيست. آسمون خانوم يالا نقد كن ديگه;)
مهرداد؟؟؟؟؟
تو دیگه چرا...نمی دونی من حساسم به اینکه بهم بگن آسمون؟؟
در ضمن هر کی بخواد نوشتش نقد شه می ذاره تو تاپیک نقد...


راستی نرفتی هنوز؟:redface:
 

leanthinker

عضو جدید
کاربر ممتاز
آخ يادم شد! ببخشيد آسمان جان
نه هنوز نرفتم.
1كم رفتم گفتن برو 5م بيا!
ديگه روزاي آخرمونه آبجي!
فكر كردم اينجا نقد آثاره شرمنده! ديگه سربازم و هزار دردسر!:child:
 

peiman_eng

عضو جدید
گر چو مستی عشق تو افتد به سر دارم چه باک
گر شوم در عشق تو بی بال و پر دارم چه باک
من زمهر خوبرویان سوختن ها دیده ام
گر ز مهرت بر تنم افتد شرر دارم چه باک
چون سفر آغاز شد غربتی باید كشید
تا كه دارم یاد تو بی همسفر دارم چه باک
در فراقش توبه میخانه را بشكسته ام
چون به مستی خواندمت با چشم تر دارم چه باک
شاه و سلطان حرص مال و دولت و زر میزنند
چو ن گدایی میزنم حلقه به در دارم چه باک
آنكه بر ابراهیم آتش را گلستان میكند
چون قضا را میكند زیر و زبر دارم چه باک
 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
سر دل را بر لب روان ساختن تا به کی
مرغ جان را زین سبب نالان ساختن تا به کی
تا به کی سر در گریبان سکوت و ناله ها
خود ز رب رضوان شرمگین ساختن تا به کی
رنگ خدا
 
آخرین ویرایش:

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
من در کوچه های باورم گم گشته ام
در فراقت روی تو بی تحمل گشته ام
ره به کوی تو نبردم زین عذاب
با قبلی شکسته عاشق گل گشته ام
رنگ خدا
 

n_h_1365

عضو جدید
شعر من

شعر من

سلام
این یکی از شعرهای منه ، البته اگه بهش بشه شعر گفت ، گاهی اوقات آدم از تنهایی شاعرم میشه

یاد داری آن همه شوریدگی
آن همه عشق و همه دلدادگی
از وفاداری و از شهره شدن
از غم هجران من مجنون شدن
گر ز یادت رفته اکنون میزنم فریاد ، من
کین منم ، لیلای مجنون ، نسترن
... http://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon_gol.gif نسترن http://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon_gol.gif
 
بالا